سلام
این مطلب در ادامه همان بحث عوامل پیدایش صهیونیسم است. در پایان مطلب قبلی فراموش کردم ( ادامه دارد ... ) را بنویسم و بعضی فکر کردند بحث ناقص مانده و ...
خلاصه اینکه خیالتون راحت؛ هنوز خیلی چیزا مونده که درباره این غده سرطانی تاریخ بدونیم. اگر خدا عمری بده در آینده اونها رو براتون می نویسم. البته باز هم بگویم که این اطلاعاتی که درباره صهیونیسم می دهم حاصل تلاش دیگران است و من فقط راوی آن هستم. چون برای خودم جالب بود، گفتم بد نیست افراد دیگری هم این اطلاعات را داشته باشند. به هر حال ما مسلمانیم و باید دشمنانمان را بشناسیم.
نقش ملىگرایى در پیدایش صهیونیسم
ناسیونالیسم یا ملىگرایى جدید، محصول انقلاب کبیر فرانسه و یکى از آثار تمدن نوین غرب است . پس از انقلاب کبیر فرانسه، میل به وطنخواهى و آرمانهاى قومى در ملیتها و ا قلیتهاى دینى، چون یهودیت، افزایش یافت .
از اینرو، صهیونیسم را نمىتوان فرزند درد و رنج یهودیان دانست، بلکه اگر به یهودیان آزار و آسیبى نیز نمىرسید، باز هم، تولد صهیونیسم برپایه رشد ناسیونالیسم غربى اجتنابناپذیر بود . هرتصل هم با بیان این که « مساله تشکیل حکومت یهودى بیش از آنکه مسالهاى مذهبى یا اجتماعى باشد، مسالهاى ملى است . » بر تاثیر فزاینده ملىگرایى در خلق صهیونیسم تاکید مىورزد . همچنین مارتین بوبر، یکى از بزرگترین منادیان یهود در قرن حاضر، بر ویژگى ناسیونالیستى صهیونیسم تاکید مىکند . افزون بر این، آلبرت اینشتین از زیانهاىگسترش ناسیونالیسم بر یهود، بیمناک بود . (1)
این اعتقاد که یهودیت ریشه در روح جمعى و گروهى، زبان و دشمن و سرزمین مشترک دارد، همواره میان یهودیان وجود داشته است . ولى یهودیان در گذشته، قادر به بهرهگیرى از این عناصر براى خلق دولت یهود نبودهاند . سرانجام گروهى با تاکید بسیار بر عناصر ناسیونالیستى یهود، زمینههاى ظهور صهیونیسم و تاسیس دولت یهودى را فراهم آوردند . البته ظهور لیبرالیسم که میل به آزادى و برابرى را شدت مىبخشد، در بهبود وضع عمومى، اجتماعى و سیاسى یهود و ظهور ناسیونالیسم یهودى (صهیونیسم) تاثیر بسزایى داشته است . (2)
امروزه برخى اندیشمندان، عناصرى را که یهودیان ا فراطى یا صهیونیسم، به عنوان عناصر تکشیلدهنده دولت یهود مطرح مىکنند، مورد تردید جدى قرار دادهاند؛ زیرا:
اولا، صهیونیسم، جریانى غیر دینى است و از اینرو، نمىتواند با تکیه بر عناصر سازنده دین، به حیات خود مشروعیت بخشد .
ثانیا، یهود، یک نژاد نیست، بلکه یک دین است، آن هم دینى که پیروان پراکندهاش در هیچ نقطه جهان داراى اکثریت جمعیتى نبودهاند .
ثالثا، یهود یک ملت نیست، زیرا یهودیان از عناصر تشکیلدهنده ملت، چون زبان و دشمن مشترک برخوردار نیستند .
رابعا، صهیونیسم با طرح قوم برگزیده بودن یهود، در پى سلطه بر جهان است، در حالى که برترى و برگزیدگى راستین نیز نمىتواند وسیلهاى بر مشروعیت بخشیدن به رفتار سلطه گرایانه باشد.
خامسا، اگر فلسطین قبلهگاه ویژه یهودیان است، پس چرا بیشتر یهودیان آن را نمىشناخته و حتى درباره موقعیت جغرافیایى آن نیز بىاطلاع بودهاند؟
سادسا، ناسیونالیسم صهیونیستى به شکلى ا فراطى درآمده و بشر امروز به هیچ رو پذیراى تحمل ناسیونالیستى نیست که براى تحقق هدفهاى خویش، به کشتار، خشونت، ازدواج قومى و رفتار ناپسند دست مىزند . (3)
ادامه دارد...
پی نوشت ها:
1- آلا سدایر درایسدل و جرالد اچ بلیک، پیشین، ص 21/توفیق عطارى، تعلیم وتربیت صهیونیستى، مجتبى بردبار، ص 50
2- یورى ایوانف، پیشین، ص 70/عبدالوهاب، المسیرى، پیشین، ص 129 و 23، 21، 11/روژه گارودى، تاریخ یک ارتداد، ارسطورههاى بنیانگذار سیاست اسرائیل، پیشین، ص 67- 62
3- یورى ایوانف، پیشین، ص 98، 70، 66، 29/عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 29/روژه گارودى، تاریخ یک ارتداد، پیشین، ص 67، 61
صهیونیسم و مارکسیسم
یکى دیگر از عوامل شکلگیرى صهیونیسم، « مارکسیسم (1) و کمونیسم » است . برخى از شواهدى که در این زمینه مورد استفاده قرار مىگیرند، عبارتند از:
أ- در عقاید کارل مارکس (متوفى 1262 ش/1882 م) که یک یهودى بوده است، آلمان کشورى به شمار مىرود که گرفتار انقلاب کارگرى خواهد شد و یهودیان در آن انقلاب، همانند انقلابهاى گذشته بشرى، نیروى پیشرو خواهند بود . صهیونیستها به تاثیر از مارکس، ملتبرگزیده خداوند، یعنى یهودیان، را همواره عامل هر حرکت پیشرو و مترقی به حساب مىآورند . به عقیده آنان، این نقش پیشتازى در جریان تولد و رشد کمونیسم و نیز در فرایند برپایى و پیروزى انقلاب کمونیستى روسیه وجود داشته است؛ زیرا بیشتر اعضاى کادر مرکزى حزب کمونیست شوروى سابق مانند تروتسکى (2) ، یهودى بودهاند . مضافا اینکه بسیارى از رهبران صهیونیستى چون بن گوریون از روسیه تزارى که نخستین کشور کمونیستى جهان بوده است، برخاستهاند . (3)
ب- صهیونیستها، همانند کمونیستها، از ماتریالیسم (4) تاریخى مارکس در تحلیل گذشته و آینده خود سود مىجویند . به گمان صهیونیستها، دوران کمون اولیه (5) ، جلوه روزگار یهودیان پیش از حضرت یعقوب علیه السلام است .
در دوره بردهدارى، بردهدارانى غیریهودى مانند فروعون، یهودیان را به بردگى گرفتند . در دوران فئودالیسم (6) و سرمایهدارى، زمینداران و سرمایهداران غیریهودى بر مسند قدرت باقى ماندند و یهودیان را به سوى کارهاى کم ارزش و پستى چون صرافى سوق دادند . «در اینجا بود که یهود لازم . . . [دید ] که با انقلاب کمونیستى رقبا را از میدان به در کرده و با ایجاد یک حزب نیرومند . . . تمامى قدرت اقتصادى و سیاسى و اجتماعى را به دست گیرد .» (7)
به هر روى، کمونیسم، جهان را با دیدگاه مادى محض تفسیرمىکند، دینرا افیونتودهها مىداند، عواطف و احساسات و اخلاق را روبنا مىشمارد، حرکت تاریخ را براساس جبر تشریح مىنماید، شیرازه جامعه را بر اقتصاد قرار مىدهد، براى نیل به هدف از هر وسیلهاى بهره مىبرد و طبقات و نه شخصیتها را تاریخساز مىداند،
صهیونیسم نیز معتقد است:
ü ثروت، پایه و اساس حکومتهاست . در نتیجه، جهان را باید از دریچه سکه و سرمایه دید .
ü ایمان مذهبى را باید ریشه کن کرد و به جاى آن ارقام و اعداد را جایگزین نمود .
ü سیاست هیچ وجه مشترکى با اخلاق ندارد و حکومت اخلاقى محکوم به شکست است .
ü بىگمان، یهودیان براساس مشیت الهى به آقایى و سرورى جهان مىرسند .
ü طلا، برترین نیروى محرک جهانى، در دست یهودیان است .
ü از مکر، تزویر و خیانت براى نیل یا نزدیک شدن به هدف مىتوان سود برد .
ü هیچ تحولى بدون دخالت و نظارت پر قدرت و نفوذ وافر یهودیان انجام نمىشود . (8)
پی نوشت ها:
1- "واژه مارکسیسم (Marxism) از نام کارل مارکس گرفته شده، این مکتب، قدرتهاى مادى تولید و مبارزه طبقاتى را نیروهاى بنیادى فعال در تاریخ مىداند . " ر . ک . به: على آقابخشى، پیشین، ص 197
2- تروتسکى (Trotski) از رهبران انقلاب 1917 روسیه بود، ولى پس از مرگ لنین در مبارزه قدرت از استالین شکستخورد و در تبعیدگاه خود در مکزیک به دستیکى از عوامل استالین به قتل رسید .
3- سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، پیشین، ص 207، 104، 102،
4- ماتریالیسم (Materrialism) مکتب و ایدهاى است که ماده و طبیعت را بر روح و تفکر مقدم مىشمارد و معتقد است، ماده قبل از پیدایش شعور وجود داشته است و شعور نتیجه تکامل طولانى ماده است . ر . ک . به: على آقابخشى، پیشین، ص 198
5- کمون (Commune) یا جامعه اشتراکى بدوى، به نخستین شیوه تولید در تاریخ اطلاق مىشود که شالوده آن مالکیت جمعى به وسایل تولید است .
6- فئودالیسم (زمیندارى - (Fedalism) به بزرگ مالکى، نظام خانخانى، ملوک الطوایفى، رژیم ارباب و رعیتى ترجمه مىشود .
7- سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، ص 206، 205
شخصیتها و نخبگانى بسیار، در پدید آمدن صهیونیسم نقش داشتهاند . در ذیل به نام برخى از شخصیتهاى سیاسى که در این زمینه سهم بیشترى از دیگران داشتهاند و نیز عمده فعالیت آنها اشاره شده است:
1 . تئودور هرتصل: وى که بنیانگذار سازمان جهانى صهیونیسم و پدر صهیونیسم به شمار مىرود، در بوداپست مجارستان به دنیا آمد. هرتصل در هجده سالگى به وین رفت و به تحصیل حقوق پرداخت . وى پس از پایان تحصیلات، به جاى کار وکالت، پا به دنیاى ادبیات و مطبوعات گذارد .
در این دوره، او به تاثیر از موج تازه یهودستیزى در روسیه، لهستان و برخى از کشورهاى اروپایى به این نتیجه رسید که تنها راه حل پایان یافتن یهودآزارى، گردآوردن یهودیان جهان در یک سرزمین است . هرتصل، این نظریه را در کتاب دولتیهود (چاپ 1275 ش/1896 م)، که در اصل نامهاى به خاندان روچیلدهاست، (1) مطرح ساخت و یک سال بعد، نخستین کنگره جهانى صهیونیسم را در شهر بال سوئیس تشکیل داد (2) که هدف آن، ایجاد موطنى براى یهودیان در فلسطین بود، (3) در حالى که خود او به یهودیت ایمان نداشت، به شعایر مذهبى بىاعتنا بود، زبان عبرى نمىدانست و به فرهنگ غربى خویش (4) مباهات مىکرد . (5)
2 . بارون ادموند روچیلد: (6) او مشهور به "پدر اسکان یهودیان در فلسطین" است .
این عنوان، به پاس تلاش مستمر وى در خرید زمین و املاک اعراب فلسطینى و هزینه کردن یک میلیون و ششصد هزار لیره استرلینگ براى احداث دهکدههاى مهاجرنشین در فلسطین، به او داده شد .
ادموند روچیلد به خانوادهاى ثروتمند و یهودىالاصل تعلق داشت که از راه صرافى و بانکدارى به ثروتى افسانهاى دستیافت . از اینرو، اعضاى خانواده روچیلدها به سلاطین مالى مشهورند . این خانواده ثروتمند، به پاس خدمات مالىشان به دولت اتریش، از سوى آن دولت به لقب بارون (7) مفتخر شدند .
سهم ادموند روچیلد در شکلگیرى اسرائیل نیز بسیار است . خود او در اینباره اعتراف مىکند «بدون من صهیونیستها هیچکارىنمىتوانستند انجام دهند .» (8) دولت اسرائیل نیز به منظور قدردانى از خدمات وى، نام او را بر یکى از بلوارهاى تلآویو (9) نهاده است . (10)
3 . حیم وایزمن: وى برجستهترین رهبر صهیونیستى پس از هرتصل است . خدمات او به نیروى دریایى بریتانیا (11) ، زمینه را براى پذیرش نظریههایش درباره لزوم تاسیس یک دولتیهودى در فلسطین، نزد مقامهاى انگلیسى و نیز براى صدور اعلامیه بالفور، فراهم آورد .
وى پس از هرتصل، به رهبرى سازمان جهانى صهیونیسم و سپس به ریاست آژانس یهود (12) در فلسطین و سرانجام به ریاست جمهورى اسرائیل (اولین رئیسجمهور اسرائیل) برگزیده شد . (13)
4 . لرد ارل شافتسبرى هفتم: وى یکى از برجستهترین رجال سیاسى بریتانیا و نیز برادر همسر پالمرستون، نخستوزیر اسبق انگلیس بود .
وى ریاست صندوق کشف فلسطین را بر عهده داشت و به پیشنهاد او نخستین کنسولگرى انگلیس در بیتالمقدس تاسیس شد .
شافتسبرى بر پایه این استدلال که هر ملت باید داراى وطن باشد و سرزمین کهن از آن ملت کهن است، مشوّق نظرى و عملى مهاجرت یهودیان به فلسطین گردید . (14)
5 . بنجامین دیزرائیلى: این سیاستمدار و نویسنده یهودىالاصل انگلیسى در 1216 ش/1837 م به عضویت پارلمان و سپس به رهبرى مجلس عوام و حزب محافظهکار انگلیس درآمد و آنگاه به نخستوزیرى رسید .
دیرزائیلى، بار دومى که به نخستوزیرى بریتانیا رسید، ورود یهودیان به پارلمان آن کشور، در کسوت نمایندگى را قانونى ساخت و مهمتر از آن، به ابتکار شخصى، سهام ترعه (کانال) سوئز (15) را پس از اخذ و دریافت وام چهار میلیون لیرهاى از بارون ادموند روچیلد، از خدیو مصر خرید و آن را در اختیار دولت انگلیس قرار داد و بدینسان، سلطه انگلیس را بر مصر، فلسطین و صحراى سینا فراهم کرد .
چهل سال بعد، دولت بریتانیا به پاس قدردانى از زحمات او و دیگر صهیونیستها، فلسطین را به عنوان سرزمین یهودیان در نظر گرفت . بنابراین، تاثیر دیزرائیلى در شکلگیرى دولت یهود غیرمستقیم، ولى اساسى بود . (16)
وى از اولین کسانى است که در اواسط قرن دوازدهم شمسى/ نوزدهم میلادى با خرید زمین در فلسطین، سنگ بناى دولت غاصب و اشغالگر اسرائیل را گذارد . و همچنین، با در اختیار داشتن سازمان عظیم خبرى رویتر، بیش از هر یهودى دیگر به شکلدهى صهیونیسم کمک کرد . (17)
( ادامه دارد ... )
این قصه سر دراز دارد...
پی نوشت ها:
1- (Rothschil) Rotschil یک خانواده ثروتمند یهودى است که یکى از اعضاى آن سهمى ویژه در شکلگیرى صهیونیسم داشته است .
2- The Bale Declaration Conferenc
3- او در این زمان گفت: "امروز بنیان دولتیهود را گذاردم . " ر . ک . به: حمید احمدى، پیشین، ص 37
4- هرتصل نقش ممتازى در حیات مجدد یهودیان داشت . از اینرو، به وى لقب موسى جدید دادهاند . ر . ک . به: یورى ایوانف، پیشین، ص 83
5- غلامرضا علىبابایى، پیشین، ج 1، ص 49، ج 2، ص 414، ج 3، ص 313/عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 63 و 55، 52
6- Edmond Rothschild (Rotschild)
7- بارون (Baron) یکى از القاب سابق اشراف و نجبا در اروپا بود . ر . ک . به: حسن عمید، فرهنگ فارسى عمید، ج 1، چاپ 1364، ص 296
8- اسرائیلىها اعتراف کردهاند که اگر کمک بارون ادموند روچیلد از پاریس نبود، مهاجرت یهودیان امکانپذیر نبود . ر . ک . به: حمید احمدى، پیشین، ص 26
9- پایتخت رژیم اشغالگر قدس .
10- روچیلدها، ترجمه رضا سندگل و منیژه اسلامبولچى، ص 94/غلامرضا علىبابایى، پیشین، ج 3، ص 149/حمید احمدى، پیشین، ص 26
11- وایزمن استاد شیمى دانشگاه منچستر انگلیس در 1915 م/1294 ش ماده استون ( Asetone) را کشف کرد . این ماده در ساختسلاحهاى جنگى با قدرت انفجارى بالا به کار مىرود . ر . ک . به: حمید احمدى، پیشین، ص 156
12- این آژانس در 1308 ش/1292 م به وسیله صهیونیستها براى تسهیل مهاجرت، جذب و اسکان یهودیان در فلسطین تشکیل شد .
13- حمید احمدى، پیشین، ص 84 و 28/غلامرضا علىبابایى، پیشین، ج 3، ص 319
14- عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 12- 8
15- کانال سوئز براى انگلیس بسیار حیاتى بود . هربرت سموئل، یکى از صهیونیستهاى معروف در اینباره مىگوید: «نزدیک شدن یک نیروى اروپایى به کانال سوئز خطر جدى براى طرحهاى مهم دولتبریتانیا بود .» ر . ک . به: حکم دروزه، پرونده فلسطین، ترجمه کریم زمانى، ص 20
16- سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، جهان زیر سلطه صهیونیزم، ص141/علىاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج 7، ص 10023 17- ابراهیم تیمورى، عصر بىخبرى یا تاریخ امتیازات ایران، ص 101- 97
17 ـ ابراهیم تیمورى، عصر بىخبرى یا تاریخ امتیازات ایران، ص 101- 97
دوستان سلام،
بنا به درخواست شما سعی می کنم مطالبم را کوتاه تر بنویسم. فقط امیدوارم خلاصه کردن بیش از حد مطلب باعث ناقص شدن مفهوم آن نشود. من خودم هر وقت ببینم مطلب وبلاگی جالب اما طولانی است، آن صفحه را save می کنم و بعدا سر فرصت آن را با دقّت می خوانم. شما هم می توانید در مورد مطالب طولانی همین کار را انجام دهید.
عوامل اصلی پیدایش صهیونیسم
دلایل بسیار در تایید نقش قدرتهاى بزرگ استعمارى، به ویژه انگلیس، در پدید آمدن صهیونیسم و رژیم اشغالگر قدس در دست است .
یهودیان تنها نامزد تشکیل دولتى حافظ منافع غرب در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه بودند ؛ زیرا به عقیده لرد ارل شافتسبرى هفتم (1) ، که از رجال سیاسى بریتانیا و نیز یک صهیونیست مسیحى بود، اسکان یهودیان در فلسطین، نه تنها براى انگلستان که براى سراسر دنیاى متمدن (غرب) سودمند خواهد بود . هرتصل نیز بر آن بود که یهودیان مىتوانند حلال مشکل غرب در خاورمیانه باشند.
صهیونیستهاخود را مشعلدار تمدن غرب مىدانند که در تلاشاست دموکراسى را درخاورمیانه و قلب آن حاکم کند . (2)
ü نتیجه اینکه: نیازهاى فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و نظامى غرب، به ویژه انگلیس، موجب پدیدآمدن جریان فکرى صهیونیسم و اسکان یهودیان در فلسطین گردید; جریانى که با غیر دینى (سیاسى کردن) یهودیت، در پى تحقق و حفظ منافع استعمارى در خاورمیانه برآمد، در حالى که یهودیت دیندار ممکن بود براى غرب خطرآفرین باشد . (3 )
در قرن یازده شمسى/ هجدهم میلادى با ارتقاى وضع اجتماعى اروپاییان، موقعیتیهودیان، به ویژه در عرصه اقتصادى، بهبود یافت . این امر منجر به تلاش بیشتر بخشى از یهودیان براى رهایى از نظام گیتو و ادغام در جوامع غربى و روى آوردن به مشاغل مولد و در نتیجه، گسترش و تثبیت قشر بورژوازى یهود گردید . (4)
v نقش بورژوازى یهود در پدید آوردن صهیونیسم
1 . مهاجرت بیشتر یهودیان به عثمانى - سرزمینى که از نیروى کار ارزان عرب بهرهمند بود - یهودیان غیرفعال اقتصادى و بىعلاقه به سرمایهگذارى را به عناصر فعال اقتصادى، در امپراتورى عثمانى تبدیل مىکرد و یهودیان باقىمانده در غرب را نیز به سوى فعالیتهاى اقتصادى و سودآور (5) سوق مىداد . (6)
2 . سرمایهدارى یهود، براى جلوگیرى از افزایش تقاضاى مالى یهودیان فقیر، که به کاهش ثروت آنان مىانجامید، خواهان طرد آنها بود، از اینرو، با تشکیل دولت اسرائیل، اداره دولتیهودى را در دست گرفتند . بنابراین، بورژوازى یهود، هم در راندن یهودیان از اروپا و هم در اداره کردن آنان در فلسطین اشغالى، نقش اساسى داشته است .
3 . بورژوازى یهود در آغاز خواهان مهاجرت یهودیان به فلسطین نبود، بلکه به اعتراف حیم وایزمن، اوگاندا بیشتر مورد علاقه بازرگانان یهودى بود . در مرحله بعد نیز بورژوازى یهود در پى مهاجرت همه یهودیان به فلسطین نبود، بلکه خواهان آن بود که شمار یهودیان به اندازهاى کاهش یابد که به رفاه اقتصادى آنان در غرب لطمهاى وارد نسازد .
ناحوم ساکولو در اینباره اعتراف مىکند که صهیونیسم نه به عنوان یک نهضت، بلکه به عنوان یک اقدام مالى و سرمایهدارى ظهور کرده است .
البته، یافتن مکانى براى خوشگذرانى و نیز دستیابى به کنترل مجدد یهودیان، از دیگر هدفهاى بورژوازى یهود در خلق صهیونیسمشمردهشده است . (7)
پی نوشت ها:
1- Seventh Earl shafes bury
2- عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 54 و 12، 8، 5/یورى ایوانف، پیشین، ص 69
3- عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 29
4- عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 8 و 7 و 2
5- مایر ویلنر (Mcir vilner) سیاستمدار اسرائیلى مىگوید: «صهیونیسم نماینده ایدئولوژى ارتجاعى یهودیان بورژوازى طرفدار امپریالیست است .» ر . ک . به: پراهى، پیشین، ص 30
6- المسیرى، پیشین، ص 55، 40 و 17، 9
7- یورى ایوانف، پیشین، ص 83 و 82 و 52/نیکیتینا، دولت اسرائیل، ص 31
ادامه دارد...
دوستان عزیز سلام
از آنجایی که مسأله صهیونیسم در حال حاضر یکی از مهمترین موضوعات عصر ماست، تصمیم گرفتم مجدّداً پیرامون این موضوع که آگاه بودن از آن برای تک تک ما مسلمانان لازم و ضروری است، به طور کامل تر مطالبی را منتقل کنم.
اندیشه صهیونیسم به فوریت و سرعت زاده نشده، بلکه همانند هر پدیده دیگر، در بستر زمان و بر اثر شکل گیری حوادث گوناگون تولد یافت.
صهیونیزم، افعی زمان
«صهیون» در زبان عبرى، به معناى پر آفتاب و نیز نام کوهى در جنوب غربى بیتالمقدس است . کوه صهیون زادگاه و آرامگاه داوود پیامبر صلى الله علیه و آله و جایگاه سلیمان علیه السلام بود .
گاه این واژه نزد یهودیان به معناى شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانى به کار مىرود، ولى در متون دینى یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوى ملت یهود براى بازگشت به سرزمین داوود علیه السلام و سلیمان علیه السلام و تجدید دولتیهود دارد . به دیگر سخن، صهیون براى یهود، سمبل رهایى از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمانروایى بر جهان است و از اینرو، یهودیان خود را فرزندان صهیون مىدانند . (2)
صهیونیسم به جنبشى گفته مىشود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است . صهیونیسم، همانند شووینیسم (ناسیونالیسم افراطى) است که با خوار شمردن ملتها و نژادهاى دیگر و با غلو در برترى خود، در پى نیل به قدرت سیاسى است . این جنبش در نیمه اول قرن 13 شمسى/نیمه دوم قرن 19 میلادى در اروپا پا به عرصه حیات گذاشت.
صهیونیسم تنها داراى ابعاد و معانى سیاسى (صهیونیسم سیاسى) نیست، بلکه ابعاد و معانى دیگرى همچون: صهیونیسم کارگرى، فرهنگى، دمکراتیک، رادیکال و توسعهطلب را نیز در برمىگیرد .
v مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقهبندى آن به دو بخش سیاسى و فرهنگى (دینى) است .
صهیونیسم سیاسى، خواهان بازگشت یهودیان به فلسطین است که با تدوین کتاب «دولت یهود» توسط هرتصل در 1263 ش/1894 م زاده شد .
اما صهیونیسم فرهنگى، مخالف مهاجرت یهودیان در قرن 14 شمسى/20 میلادى به فلسطین است; زیرا در انتظار انسان رهایىبخش (6) در آخر زمان نشسته که یهودیان و تمام آدمیان را به سرزمین ابراهیم و موسى علیهما السلام یا سرزمین نجات بازگرداند . (7)
v صهیونیسم به دینى و غیردینى هم تقسیم مىگردد .
صهیونیسم دینى، اندیشهاى است که اعتقاد دارد بازگشت به سرزمین موعود، در زمانى که پروردگار مشخص نموده و به شیوهاى که او تعیین مىکند، انجام خواهد شد و این کار به دست بشر انجامپذیر نیست .
پیروان این اندیشه، گروهى یهودى (صهیونیسم) و شمارى عیسوى (صهیونیسم مسیحى) (8) هستند .
در مقابل، در صهیونیسم غیردینى و غیریهودى، کسانى جاى دارند که با تکیه بر استدلالهاى تاریخى، سیاسى و علمى به اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت مىبخشند . این همان صهیونیسم لائیک (غیردینى) است که تنها مفاهیم سیاسى خویش را به زبان دین بیان مىکند . بنابراین، صهیونیسم همواره به معناى یهودیت نیست، بلکه گاه به مفهوم حرکتى براى غیر یهودى کردن یهودیت نیز، به کار مىرود . (9)
v یهودستیزى (10)
صهیونیستها مدعىاند که صهیونیسم، پاسخى به یهود آزارى است . به عقیده آنها، دولتها و ملتها به بیمارى علاجناپذیر یهودستیزى دچار شدهاند . بنابراین، یهودیان را، در هر کجا باشند، عنصر بیگانه به حساب مىآورند و آنان را در آشکار و پنهان آزار مىدهند . حیم وایزمن (11) (متوفى 1331 ش/1952 م) در اینباره مىگوید: «ضدیت با یهود، میکروبى است [که] هر غیریهودى هر کجا . . . باشد و هرچند که خود منکر باشد، بدان آلوده است .» به بیان دیگر، آنانیهودستیزى را بلایى ازلى و ابدى مىدانند، که تنها در پناه یک دولتیهودى مىتوان از آن رهایى یافت . (12)
صهیونیستها، به نمونههایى بسیار از یهودآزارى در طول تاریخ اشاره مىکنند . از نظر آنان، یهود آزارى با شکست دولتیهودى اسرائیل و جهودا (یهودا) (13) ، به ترتیب در 721 و 586 ق . م توسط آشوریان و بابلیان آغاز، و در نتیجه با پراکنده شدن یهودیان به نقاط دیگر جهان ادامه یافت و به تدریج، روند روبه رشدى به خود گرفت، به گونهاى که نقطه اوج آن در آلمان هیتلرى به چشم مىخورد . در این دوره طولانى، یهودیان در امپراتورى روم، کشور لهستان، روسیه تزارى و . . . بارها سرکوب و شکنجه شدند و تنها در سال 770 ش/1391 م . هفتاد هزار یهودى به دلیل نپذیرفتن دین مسیح علیه السلام در اسپانیا جان خود را از دست دادند . افزون بر آن، یهودیان همواره از حق مالکیت در برخى از مناطق جهان، و نیز اشتغال در برخى حرفهها محروم بوده و اغلب در «گتو» ها (14) به سر بردهاند . (15)
البته این ادعاهاى صهیونیسم، به هیچ وجه قابل اثبات نیست;
زیرا اولا، برخى از نمونههاى تاریخى یهودآزارى، مانند آنچه صهیونیستها درباره یهودسوزى در آلمان مطرح مىکنند، بیش از حد بزرگ شدهاند . صهیونیستها در این مورد، با سلطهاى که بر ابزارهاى تبلیغى جهان و به کارگیرى آن دارند، به مظلومنمایى پرداختهاند . ثانیا، برخى قصههاى یهودآزارى، ساخته و پرداخته یهودیان و صهیونیستهاست، با این هدف که به روند مهاجرت یهودیان به فلسطین و تاسیس یک دولتیهودى شتاب بخشند .
دیوید بن گوریون (16) (متوفى 1352 ش/1972 م) اعتراف مىکند: «اگر قدرت داشتم عدهاى یهودى را به کشورهاى مختلف مىفرستادم تا یهودآزارى را تعمداً به وجود آورند .» (17)
v شواهد دیگرى بر نادرستى ادعاهاى صهیونیسم در اینباره وجود دارد، از جمله:
1 . مهاجرت و پراکندگى یهودیان، اغلب به دلخواه آنان و با هدف اقتصادى به سوى پر رونقترین سرزمینها صورت گرفت .
2 . یهودیان همواره در پهنهاى گسترده از خاک امپراتورى عثمانى، در صلح و آرامش مىزیستهاند .
3 . یهودیان در بریتانیا، فرانسه و آلمان قرون وسطى، تحت آزار نبودهاند و حتى پس از عصرنوزایى، وضع اجتماعى آنان بهبود یافت .
4 . رنج و دردى که میلیونها برده آفریقایى سیاه پوست، در انتقال و اسکان اجبارى به غرب متحمل شدهاند، بیش از رنج و دردى است که بر یهودیان وارد آمده است . جالب اینکه، صاحبان برخى از کشتىهاى حامل بردگان، سوداگران و بانکداران یهودى بودهاند .
5 . وقوع یهودآزارى را در حد پایینى مىتوان پذیرفت که آن هم به ویژگىهاى فردى و اجتماعى یهودیان، مانند جمعگریزى و اشتغال در مشاغل غیرمولد، چون رباخوارى باز مىگردد (18) و نیز ریشه در منازعه دائمى کلیسا و کنیسه دارد . به هر روى، نقش یهودآزارى ساختگى در تولد صهیونیسم آنچنان بزرگ بود که هرتصل آن را موهبت الهى نامید . اگر صهیونیسم محصول یهودآزارى است، پس چرا صهیونیسم به نوعى یهود آزارى از طریق تبعیض بین یهودیان سفاردى و اشکنازى (19) مبدل شده است; سؤالى که صهیونیست همچنان آن را بىپاسخ گذاشتهاند . (20)
(ادامه دارد ... )
پىنوشتها:
1- Zionism
2- نگارنده مقالهاى تحت عنوان "زمینههاى شکلگیرى رژیم اشغالگر قدس" را در دست تدوین دارد . برخى از این زمینهها عبارتند از: اعلامیه بالفور، سازمان ملل متحد، قیمومیت انگلیس بر فلسطین و ترکان جوان .
3- تئودور هرتصل - بنیانگذار صهیونیسم - (Thedar herzel) به شکلهاى گوناگون همچون: تئودور هرتزل، هرزل، هرتسل و . . . نوشته مىشود، ولى معمولا آن را به صورت «هرتصل» مىنگارند .
4- ناحوم ساکولو (Nahum sokolow) مورخ صهیونیستى است .
5- عبدالوهاب المسیرى، صهیونیسم، ترجمه لواء رودبارى، ص 7/حمید احمدى، ریشههاى بحران در خاورمیانه، ص 3/علىآقا بخشى، پیشین، ص 423/ب . پراهى، فریبخوردگان صهیونیسم، ترجمه ابوالقاسم سرى، ص 27
6- انسان رهایى بخش را در زبان عبرى "ما شیاح" مىگویند .
7- حمید احمدى، پیشین، ص 3/روژه گارودى، پرونده اسرائیل و صهیونیزم سیاسى، ترجمه نسرین حکمى، ص 5/عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 8
8- هر کسى که خواهان مهاجرت یهودیان جهان به فلسطین باشد، صهیونیست است، خواه یهودى باشد و یا نباشد . بنابراین، هر یهودى، صهیونیست نیست، و به عکس، برخى صهیونیستها غیریهودىاند .
9- عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 7- 14/عادل توفیق عطارى، تعلیم و تربیت صهیونیستى، ترجمه مجتبى بردبار، ص 50/روژه گارودى، تاریخ یک ارتداد، اسطورههاى بنیانگذار سیاست اسرائیل، ترجمه مجید شریف، ص 23
10- Anti - Semitism
11- «حیم» یا «حیئم» یا «چیم وایزمن» (Chaimweizman) پس از هرتصل، جامعه صهیونیستى را براى نیل به تاسیس اسرائیل رهبرى کرد .
12- یورى ایوانف، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسى، ص 74- 71/عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 36
13- نام دولت دیگر یهودى، یهودا (یهوذا) بود .
14- «گتو» Ghetto در گذشته به محلهاى در یک شهر گفته مىشود که یهودیان به اقامت در آن مجبور بودهاند .
15- آلاسدایر دراسدل و جرالد اچ . بلیک، جغرافیاى سیاسى خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه دره میرحیدر، ص 361
16- دیوید داود بن گوریون (David Ben Gurion) در لهستان به دنیا آمد و در اسرائیل مرد . وى نخستوزیر اسرائیل در سالهاى نخستین تاسیس رژیم صهیونیستى بود .
17- پراهى، فریبخوردگان صهیونیسم، ص 6/گالینا نیکیتینا، دولت اسرائیل، ترجمه ایرج مهدویان، ص 32
18- یورى ایوانف، پیشین، ص 32 و 40 و 74 و 71/عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 75 و 24
19- سفاردى (sepharadi) و اشکنازى (Ashkanase) به ترتیب به یهودیان مهاجر اروپاى شرقى و شمال غرب اروپا به اسرائیل اطلاق مىشود .
20- عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 88