حکمت 340 نهج البلاغه:
العِفافُ زینةُ الفقرِ، و الشُکرُ زینةُ الغِنَی.
عفّت و خویشتن داری، زینت فقر است؛ و شکر و سپاس، زینت غنا و توانگری است.
عفاف؛ تنها به معنای خویشتن داری در برابر آلودگی های جنسی نیست. بلکه از نظر واژه ی عربی، هر گونه خویشتن داری در مقابل گناه و کار خلاف را فرا می گیرد.
امام علی علیه السلام در این حکمت اشاره دارند به اینکه شخص فقیر که دست او از مال دنیا خالی است، هر گاه عفت و خویشتن داری داشته باشد، چشم به مال مردم ندوزد، از طریق حرام به دنبال کسب مال نگردد، در مقابل ثروتمندان سر تعظیم فرود نیاورد، این حالت او که در عرف عرب عفت نامیده می شود، زینت او می گردد و نقطه ضعف او را می پوشاند.
ثروتمندان اگر شکر توانگری را به جا آورند، نه تنها شکر لفظی، بلکه شکر عملی را نیز انجام دهند؛ و از آنچه خدا به آن ها داده به نیازمندان ببخشند، بهترین زینت را دارند.
اگر ثروتمند، بخیل و خسیس باشد، لکه ننگی بر دامان او می نشیند، و در نظرها زشت و نازیبا جلوه می کند.
برگرفته از تفسیر آیت الله مکارم شیرازی
طبقه بندی: نهج البلاغه
حکمت 399 نهج البلاغه:
همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقّى است.
حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانى خدا، از پدر اطاعت کند،
و حق فرزند بر پدر آن که نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد.
حق پدر بر فرزند:
ظاهر این است که حقی را که امام علیه السلام، به این گستردگی درباره ی پدران فرموده اعم از واجب و مستحب است؛ و به تعبیر دیگر در مواردی اطاعت واجب است که اگر ترک کند سبب اذیت و آزار می شود و منجر به عقوق پدر می گردد. اما مواردی هست که اگر اطاعت نکند پدر اذیت نمی شود. در اینجا مستحب است که فرزند به امر پدر احترام بگذارد و اطاعت کند.
البته گاهی مسائل سرنوشت سازی است که اگر پسر بخواهد از پدر اطاعت کند گرفتار خسارت عظیمی می شود، هر چند داخل در معصیت نیست. مثلا پدر از عروس خود ناراحت باشد، و به فرزند خود دستور دهد که همسرت را طلاق بده؛ و یا اینکه پسر تجارت پر سودی با شریکی دارد، و پدر از شریک ناراحت باشد، و به پسر خود بگوید که به شراکت خود خاتمه بده.
*در این گونه موارد دلیلی بر وجوب اطاعت پدر هر چند معصیت خدا نیست، نداریم.
حق فرزند بر پدر:
& نام نیک بر فرزند بگذارد.
& او را به خوبی تربیت کند.
& قرآن را به او تعلیم دهد.
نام، چیزی است که هر روز بارها انسان با آن مخاطب می شود و طبعاً اثر تلقینی دارد.
روح و ذهن انسان در کودکی بسیار تاثیر پذیر است، و اگر پدر و مادر در تربیت فرزند کوتاهی کنند خسارت عظیمی، هم دامان پدر و مادر را می گیرد، و هم فرزند را.
امام علی علیه السلام از میان تمام آداب و تعلیمات به تعلیم قرآن توجه کرده است، و بر آن تاکید می کند؛ زیرا قرآن مجموعه ی بی نظیری است که تمام درسهای زندگی مادی و معنوی در آن جمع است.
منبع: پیام امام امیر المؤمنین (ع)، نوشته آیت الله #مکارم_شیرازی و جمعی از فضلا.
طبقه بندی: نهج البلاغه، حق پدر، حق فرزند
نهج البلاغه براى شیعه بلکه براى هر کس که غیر معاند باشد، کتاب با عظمت و بزرگى است،
و ما باید در اثر کثرت مراجعه و مباحثه، آن را حفظ باشیم. و براى فهم آن احتیاج به عربیّت و بلاغت داریم.
اگر بفهمیم قرآن چیست، نهج البلاغه و صحیفه سجّادیه را مى فهمیم، و گرنه کسانى که مى گویند قرآن را مى فهمیم و نهج البلاغه را نمی فهمیم، دروغ مى گویند؛ زیرا مطالب دقیق در قرآن بسیار است که « لا یَعْلَمُها إِلاّ الاْ ءَوْحَدِىُّ مِنَ النّاسِ. »؛ (جز افراد نادر آن را نمى دانند.)
از حیث سند نیز کسانى از عامه هستند که اسناد و مدارک نهج البلاغه را داشته اند. ابن ابى الحدید شخصى را ذکر مى کند که قبل از ولادت مرحوم سیّد رضى خطبه شقشقیه را در کتاب خود آورده است. (1) ابن ابى الحدید مى گوید: به خدا سوگند، این خطبه را من در کتاب هایى یافته ام که دویست سال پیش از ولادت رضىّ نوشته شده اند.
بنابر این کتاب نهج البلاغه با این علوّ مرتبه اش « یَلیقُ حِفْظُهُ وَ تَدْریسُهُ وَ بَیانُ خُطَبِهِ عَلَى الْمَنابِرِ. »؛ (شایسته است حفظ و تدریس آن و این که خطبه هاى آن بر بالاى منبرها بیان شود.)
1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 1، ص 204.
از فرمایشات حضرت آیت الله العظمی بهجت
طبقه بندی: نهج البلاغه
حکمت 461 نهج البلاغه:
الغیبةُ جُهدُ العاجِزِ .
غیبت کردن، آخرین تلاش شخص ناتوان است.
در میان گناهان، کمتر گناهی است که مانند غیبت، نشانه ی پستی و ضعف و زبونی باشد.
غیبت از گناهانی است که جنبه ی حق الناس دارد، و چنان نیست که تنها با آب توبه بتوان آن را شست؛ بلکه باید از غیبت شونده حلالیت بطلبد. و وای به حال کسی که غیبت افرادی را کرده و آن افراد از دنیا رفته اند، که حلیت طلبیدن غیر ممکن شده است. در این گونه موارد دستور داده شده که برای آن افراد تا می تواند طلب استغفار کند، و کار خیر انجام دهد بلکه از او راضی شوند.
طبقه بندی: غیبت، ناتوانی، نهج البلاغه
حکمت 21 نهج البلاغه:
"... و الفرصة تمرُّ مرّ السَّحابِ ، فَانتهزوا فُرَصَ الخیر ."
« ... و فرصتها چون ابرها می گذرند، پس فرصتهای نیک را غنیمت شمارید. »
ضربان قلب انسان به او یادآوری می کند، زندگی از دقیقه ها و ثانیه ها تشکیل شده است؛ پس قدر لحظه لحظه ی زندگی ات را بدان. فرصتها را غنیمت بشمار و نگذار ثانیه ای از آن هدر برود.
طبقه بندی: نهج البلاغه
بسم الله ...
اگر قصد تعریف و تمجید از شخصی را دارید به موارد زیر دقت کنید؛
1. تعریفی که می کنید واقعیت داشته باشد و کذب نباشد، وگرنه شما #دروغگو می شوید.
2. تعریف و تمجیدی که می کنید را خودتان قبول داشته باشید، و اینطور نباشد که فقط برای خوشحال کردن دیگری و چاپلوسی از او تعریف کنید، وگرنه شما #ریاکار می شوید.
3. از هر کسی به اندازه ی ظرفیت و شخصیت او تعریف کنید، نه بیشتر. زیرا اگر بیش از حد اعتدال از او تعریف کنید ممکن است او دچار عُجب و غرور شود، که این #خودپسندی عواقب بدی در پیش دارد.
4. مراقب باشید تعریف و تمجید شما از دیگری، #حسادت بقیه را برانگیخته نکند.
امام علی علیه السلام در حکمت 462 نهج البلاغه می فرمایند:
ربَّ مَفتونٍ بِحُسنِ القَولِ فیه.
« بسیارند کسانی که به سبب تعریف و تمجید دیگران فریب می خورند. »
در شرح این حکمت در کتاب پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام میخوانیم:
شکی نیست که باید نیکوکاران را به سبب کار نیکی که انجام می دهند مورد تشویق و تقدیر قرار داد، ولی این کار نباید از حد اعتدال بیرون رود. مدح و ثنای زیاد ممکن است باعث غرور و غفلت و خودبرتربینی شود.
منظور امام (ع) از واژه #مفتون ، شخص فریب خورده است. یعنی کسی که فریب تعریف و تمجیدها را می خورد و از راه راست منحرف می شود.
بنابراین باید مراقب بود که تعریف و تمجید بیجای اطرافیان سبب توقف انسان در مسیر تکامل نشود. و از طرفی باید در مدح و ثنای دیگران اعتدال را رعایت کرد، و افراد کم ظرفیت و پر ظرفیت را به تناسب حالشان مورد مدح و تشویق قرار داد.
طبقه بندی: نهج البلاغه، تعریف و تمجید، تملق، حکمت
بسم الله
حکمت_293
* مصاحبت احمق
« لا تَصْحَبِ الْمَائِقَ فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یَوَدُّ أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ »
ترجمه:
با احمق معاشرت مکن، که کارهای احمقانه ی خود را برای تو زیبا جلوه می دهد، و دوست دارد تو هم مثل او باشی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
& مائق : کسی که حماقت شدید دارد. چنین کسی از کارهای احمقانه خود لذت میبرد و سعی می کند آن را زینت دهد، و جالب معرفی کند و اصرار دارد دیگران هم مانند او باشند.
از آنجا که در انسان چیزی به نام روحیه محاکات نهفته شده که می خواهد خود را شبیه دیگران کند، چه بسا همنشینی با احمق تأثیر خود را بگذارد و به تدریج به سوی او گرایش پیدا کند، به خصوص اگر او کارهای احمقانه خود را تبلیغ و تزیین کند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از کتاب پیام امام امیر المؤمنین علیه السلام، تألیف آیة الله العظمی مکارم شیرازی و همکاران، ج 14
طبقه بندی: نهج البلاغه، مصاحبت احمق