بسم الله
سلام
سفر را دوست دارم، ولی نه همیشه. به نظرم هر انسانی جهت تنوع در زندگی، و تجدید روحیه و تازه شدن روح و روانش خوبه که هر چند وقتی یک بار به مسافرت بره. حالا بسته به نوع روحیه خودش سفر سیاحتی یا زیارتی یا هر دو در کنار هم باشه که چه بهتر.
برای امثال من که در شهری غریب زندگی می کنند و از پدر و مادرشون دور هستند، بهترین سفر رفتن نزد پدر و مادر و دیدار خانواده است. در کنارش سفر زیارتی هم باشه که نور علی نور میشه. خصوصا سفر به شهر مقدس قم.
اما انقدر خاطرات تلخ از سختی مسافرت در هوای گرم تو کویر خشک و سوزان دارم که هر وقت صحبت از مسافرت به قم در گرمای تابستان میشه خودم انصراف میدم و میگم فعلا نه! شاید بخاطر بچه هام باشه که اونها بیشتر از خودم در این مسیر 15 ساعته اذیت میشند.
مواقعی هم هست که همه چی عالیه، و همه ی شرایط برای یک مسافرت به یاد ماندنی فراهمه به جز یک چیز! بله هزینه ی سفر. البته منظورم هزینه های سرسام آور نیست ها! گاهی اوقات واقعا به اندازه ی کمترین مقدار هم برای مسافرت مسیر طولانی فراهم نیست. و این یکی از سخت ترین شرایط زندگی دور از خانواده ی پدری است. و اینگونه است که با وجود داشتن همسری دلسوز که خیلی خوب هم غریبی شما را درک می کنه، نمیشه بیشتر از سالی دو بار به دیدن خانواده رفت.
اینجاست که به کمترین ها هم راضی میشیم. مثلا مسافرت یکی دو روزه به مناطق خوش آب و هوای استان محل سکونتمون. یا حتی سفر کوتاه تر مثل سفر تفریحی یک روزه به خارج شهر، روستاهای اطراف و دیدار دوست و آشنا و یک روز خوش در جمعی دوستانه.
به نظرم همیشه نباید اصرار به چیزی که دوست داریم داشته باشیم. خیلی وقت ها باید پا روی دلمون و خواسته هامون بگذاریم و از همین لحظات کوتاهی که برای آرامش ما فراهم شده لذت ببریم و شاد باشیم. سوء تفاهم نشه. منظورم این نیست که برای پیشرفت هیچ تلاشی نکنیم نه! منظورم اینه که کمتر غُر بزنیم و کمتر از شرایط موجود گله کنیم. این تجربه ی شش ساله ی زندگی مشترک خودمه. اوایل که به جنوب استان کرمان اومده بودم شرایط بد آب و هوا و امکانات کم شهر کوچکی که ساکنش هستم واقعا آزارم میداد. اما هر بار که بخاطر این موضوع به خدا گلایه میکردم، نمیدونم چطور میشد که خدا یک زندگی با شرایط بسیار بدتر را جلوی راهم قرار میداد، طوری که وقتی میدیدم بندگانی هستند که در شرایطی بسیار سخت تر دارند زندگی می کنند و راضی به رضای خدا هستند، از خودم خجالت میکشیدم و شرمنده میشدم.
خوبه که قدر داشته هامون رو بدونیم. برای پیشرفت مادی و معنوی خودمون و خانواده مون تلاش کنیم، ولی نتیجه را بسپاریم به خدای مهربان که مطمئناً صلاح کار ما را بهتر از همه میدونه.
بسم الله
سلام
امروز میخوام درباره ژلاتین حلال بنویسم. ژلاتینی که خودم خریدم و تجربه ش کردم و واقعا از این محصول راضی هستم. ژلاتین حلال برخلاف ژله های بازاری صددرصد ایرانیه و مواد شیمیایی هم نداره چون قراره خودمون بهش طعم و رنگ بدیم با مواد طبیعی مثل آبمیوه و شربتهای طبیعی، شیر، شکر، عسل و ... دسرهای سالم و خوشمزه درست کنیم. از زمانی که با ژلاتین حلال آشنا شدم دیگه با خیال راحت دسر و ژله درست میکنم.
در ادامه خلاصه ای از آنچه در بروشور ژلاتین حلال اومده را براتون میگم تا شما هم بیشتر با خواص این محصول آشنا بشید.
ژلاتین حلال دارای 85 تا 90 درصد پروتئینه و فاقد هرگونه قند و چربی. شرکت دانش بنیان فرآوری دارویی ژلاتین حلال برای رفع نگرانی های شرعی و دغدغه های مصرف کنندگان، اقدام به تهیه و پخش بسته بندی های خانگی ژلاتین نموده.
من از طریق گروه تلگرامی این شرکت با این ژلاتین آشنا شدم. سفارش دادم و بوسیله پست در عرض 5 روز به دستم رسید. قیمتش هم واقعا مناسبه.
از مهمترین خواص تغذیه ای ژلاتین میشه به موارد زیر اشاره کرد:
کمک به هضم غذا، افزایش کلسیم موجود در خون، پیشگیری از پوکی استخوان و تسریع فرایند استخوان سازی در بدن و در نتیجه اثر ضد التهابی بر روی مفاصل، افزایش ترشح هورمون رشد و کمک به رشد نوزادان پس از تولد، کمک به فرایندهای سم زدایی از بدن توسط کبد، از بین بردن چین و چروک و کمک به نرمی و لطافت پوست، کمک به رشد و سلامت مو و ناخن، بهبود سیتم ایمنی بدن و کمک به التیام و بهبود انواع زخم مخصوصا زخم های مزمن مانند زخم های دیابتی، جلوگیری از گرفتگی عروق قلبی به کمک ویتامین c ، بهبود سیستم گوارش و در نتیجه کاهش وزن همراه با عضله سازی برای ورزشکاران
اگه خواستید پیام بدید تا آیدی تلگرامی مدیر فروش این محصول را بهتون بدم. چون تو بازار راحت پیدا نمیشه.
اینم چند تا از نمونه دسرها و ژله های من که با ژلاتین حلال درست کردم. :)
طبقه بندی: ژلاتین، حلال
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
فرا رسیدن نیمه شعبان، ولادت حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف را به همه ی شما تبریک میگم. امروز همچنین ششمین سالگرد (قمری) شروع زندگی مشترک من و همسرم زیر یک سقف، در یک خانه ی ساده، کوچیک و صمیمیه. ثمره ی این شش سال زندگی مشترک، دو تا دختر ناز و دوست داشتنی به نام های زینب خانم و زهرا خانم هست. الحمدلله از زندگیم با وجود تمام سختی هاش راضی هستم. این را گفتم که بدونید هر کی میگه راضی ام معنیش این نیست که تو پر غو داره زندگی میکنه و همیشه خوشه و میگه میخنده و هیچ مشکلی نداره. ولی در کل به نظرم عالیه و من به شخصه از زندگی متأهلیم بیشتر از زمان مجردیم راضی هستم و آرامش بیشتری دارم. برخلاف بعضی ها که دائما از ازدواج مینالند و به مجردها میگن خوش به حالت آزادی برو خوش باش.
خیلی وقته وبلاگ نویسی را کنار گذاشتم. همسرداری، بچه داری، شبکه های اجتماعی موبایلی و دلایل دیگه مجالی برای روشن کردن لپتاپ و نوشتن در وبلاگ برام نگذاشته بود. البته اینها همه اش بهانه است، آنکه بخواهد بنویسد می نویسد. مسأله این بود که حرفی برای گفتن نداشتم، یا نه بگذار بهتر بگویم وقتی برای فکر کردن نه ...
وقتی که خیلی راحت هدر میدادم پای شبکه های اجتماعی همچون واتس آپ و تلگرام ... البته بارها به مرحله ای رسیدم که از موبایل و هر چی فضای مجازیه بیزار شدم. بارها موبایل را کنار گذاشتم و چند وقتی سمت شبکه های مجازی نرفتم و واقعا آرامش را در زندگیم لمس کردم. خیاطی میکردم، عروسک بافی میکردم. ژاکت و شال و کلاه برای دخترام بافتم. کیک میپختم. پیتزا و انواع نان ها و شیرینیجات خوشمزه درست میکردم. با بچه هام بیشتر بازی میکردم و در کنار خانواده لحظات خوبی را سپری می کردم. ولی امان از وسوسه... که دوباره من را به سمت موبایلم می کشید. تنهایی و بودن در شهری که هیچ دوستی در آن نداری دلیل کمی برای برگشتن به شبکه های مجازی و ارتباط با دوستانت در شهرهای دیگه نیست. هر چند الان دیگه با وجود این همه کانال در تلگرام دیگه حتی فرصت احوالپرسی و گپ و گفت با دوستانم را هم ندارم و گاهی سال به سال از هم سراغ نمیگیریم. همه به بهانه کسب معلومات، درگیر انواع و اقسام کانالها شدیم.
الان که خوب فکر می کنم میبینم آنچنان هم که فکر میکردم معلوماتم از مطالب کانالها زیاد نشده. نمیگم هیچ فایده ای برام نداشته! قطعاً برخی از کانالها واقعا عالی هستند و من هر بار که مطالبشون را مطالعه می کنم نکات جدیدی یاد میگیرم. ولی تعداد این کانالهای تولیدی و مفید خیلی کمه. الان بیشتر کانالها مطالب همدیگه را کپی می کنند و گاهی یک مطلب را چند بار در روز در کانالها و گروه های مختلف میخونیم. دوباره خوانی مون قوی شده در تلگرام... خخخخ درباره کانالهایی که اول خوب شروع کردند و همین که اعضاء کانالشون زیاد شد خودشونو گم کردند و کانالشون پر از تبلیغات در هر زمینه ای حتی غیر اخلاقی شد، صحبت نکنم بهتره.
بارها نشستم و کانالهایی که همش مطالب کپی تکراری می گذارند در کانالشون را حذف کردم، و سعی کردم فقط چند تا کانال تولیدی و مفید از اشخاص معتبر نگه دارم که به دردم بخوره و وقتم هم زیاد گرفته نشه. ولی نمیدونم چه رازی در این تلگرام نهفته است که به هفته نکشیده دوباره لیست کانالهام سر به فلک میگذاره و من بی خیال واکاوی دوباره و خلوت کردنش میشم. نهایتش اینه که کانالها عضو کانالها هستم ولی ماهی یک بار هم بازشون نمیکنم مطالبش را بخونم. خب چه کاریه! گرفتاری شدیم ها!
خلاصه اینکه الان بعد از چند سال اعتیاد به شبکه های مجازی موبایلی به تشویق و اصرار دوست عزیزم هما بانو تصمیم گرفتم در این روز به یاد ماندنی، که متبرک به قدوم مولایمان حضرت مهدی ارواحنا فداه می باشد شروعی دوباره داشته باشم. به امید اینکه دوباره بتوانم بنویسم إن شاء الله
عیدتون مبارک
طبقه بندی: فضای، مجازی
صدا و سیما امروز گزارشی از رفتگر پیری نشون داد که می گفت شب ها از ساعت 2 نیمه شب مشغول جارو زدن و تمیز کردن کوچه و خیابان ها میشه.
رفتگر 64 ساله، از زندگیش راضی بود و خدا را شُکر میکرد که روزی حلالی نصیبش کرده. فقط از مردم درخواست کرد که در رعایت نظافت بیشتر دقّت کنند.
انواع و اقسام آشغال ها از پاکت سیگار گرفته، تا لیوان بستنی و جعبه خالی دستمال کاغذی و ... در گوشه و کنار جدول خیابون ریخته شده بود، که رفتگر باید باید آنها را جمع میکرد و بعد جارو می کشید.
نمیدونم بعضی ها چرا نمیتونند نظافت را رعایت کنند؟! یعنی در خانه ی خودشونم همینطور آشغال می ریزند روی زمین! آیا وقتی زباله خود را پرت می کنند گوشه ی خیابان، به این موضوع فکر نمی کنند که این زباله قراره چی به سرش بیاد؟
یادمه خیلی سال پیشا وقتی بچه بودم، شعار « شهر ما، خانه ی ما » را روی دیوار و تابلو اعلانات اماکن مختلف می دیدم، از بزرگترا درباره ی معنی این عبارت می پرسیدم. در جواب می گفتند: یعنی همونطور که خونه ی خودت را تمیز نگه میداری، سعی کن شهرت را هم تمیز نگه داری و زباله ها را داخل سطل مخصوصش بیاندازی.
از همان کودکی همیشه سعی کردم این وظیفه را به خوبی انجام بدهم و حتی وقتی سطل زباله نزدیکم نبود، زباله را داخل نایلونی می گذاشتم و به اولین سطل زباله که می رسیدم، می انداختم داخلش.
وقتی در پارک یا هر فضای سبزی بودیم اگه مشغول تخمه شکستن می شدیم همیشه یه نایلون مخصوص پوست تخمه ها در میاوردم. ولی اطرافیانم معمولا مسخره ام می کردند و می گفتند: حالا مثلا میخوای بگی خیلی تمیز هستی؟ آخه پوست تخمه که زمین رو کثیف نمیکنه. نهایتش خدمتکار پارک میاد با جارو زدن تمیز میکنه اینجا را.
جالبه که اگه بیرون شهر بودیم میگفتن: حالا کی میاد اینجا؟! نهایتش پوست تخمه ها جذب زمین میشه.
قیافه ی اینطور آدمها وقتی دیدنی بود که در پارک یک صندلی تمیز که جلوش پوست تخمه ریخته نشده باشه، پیدا نمی کردند. اون لحظه بود که میشد بهشون یادآوری کرد که یادته چند وقت پیش خودت هم جلوی یک صندلی را اینطوری کثیف کردی و رفتی!
چرا بعضی از مردم در رعایت این موضوع مهم کوتاهی می کنند؟! مگر در دین اسلام این همه به نظافت سفارش نشده؟!
طبقه بندی: شهر ما خانه ی ما، نظافت، زباله، رفتگر
این روزها بحث بحران کاهش جمعیت ایران، خصوصا جمعیت شیعیان مطرح است.
وقتی با دوست و آشنا درباره ی این موضوع صحبت می کنم، بیشترشون میگویند: « دلت خوشه ها اونایی که از این حرفا می زنند، نفسشون از جای گرم بلند میشه، خبر از گرونی و خرج و مخارج زندگی ندارند. همین دو تا بچه کافیه دیگه برای چی دردسر درست کنیم برا خودمون. »
بعضی ها که دو تا بچه هم به نظرشون زیاده و تک فرزندی را می پسندند. وقتی حرف از بچه ی دوم میزنم میگویند: « مگه عقلت کمه که دوباره میخوای بچه بیاری؟ بچه یعنی دردسر، یعنی سختی.... انگار زایمان اولت خیلی بهت خوش گذشته و بچه ی آرومی هم داری که انقد راحت حرف از بچه ی بعدی میزنی. چقده تو هولی... »
نمیدونم کی اینطور جا انداخته که وقتی زن و مردی ازدواج می کنند و زیر یک سقف زندگی مشترکشون را شروع می کنند، باید چند سال صبر کنند و بعد بچه دار شوند؟! چرا وقتی خانمی که تازه عروسی کرده باردار میشه، بقیه مسخره اش می کنند و با نیشخند پشت سرش حرف می زنند، که دیدی فلانی چقد هول بود صبر نکرد حداقل یه سال از عروسیش بگذره بعد باردار بشه! طوری حرف می زنند انگار که گویی آن بنده ی خدا مرتکب گناه کبیره ای شده.
نمیدونم این چه فرهنگ غلطیه که بین مردم ما رواج یافته؟ چرا فکر می کنیم باید دیر بچه دار شد و بین بچه ها حداقل پنج شش سال اختلاف سنی باشه؟
آیا واقعا این فرهنگ غلط که در میان خانواده های ایرانی رواج پیدا کرده از سیره ی نبوی برخواسته؟ آیا ائمه ی معصومین علیهم السلام سفارش به این کارها کرده اند؟ در زندگی کدامیک از معصومین سراغ دارید که چند سال صبر کرده باشند بعد بچه دار شده باشند؟ کجا سراغ دارید که اختلاف سنی بین بچه هایشان را طوری تنظیم کرده باشند که حداقل 5 سال یا بیشتر فاصله سنی داشته باشند؟!
خواهرم، مادرم، میدونم که تحمّل مشکلات دوران بارداری و زایمان و عوارض جسمی و روحی پس از زایمان، شب بیداری ها و سختی هایی که به خاطر بچه باید تحمل کرد خیلی دشواره. خودم تجربش کردم و بارها کم آوردم، ولی هیچ وقت از دنیا آوردن دخترم پشیمون نشدم. و دوست دارم هر چه زودتر مشکلات جسمیم رفع بشه و بتونم دومی را دنیا بیارم. خواهش می کنم کمی فکر کنید. به آینده ی فرزندتون. به آینده ی کشورتون. به زمانی که دیگه دیر شده و کاری از دست کسی بر نمیاد. نگذارید چنین روزی برسه.
به هشدار های مقام معظم رهبری در این باره توجه کنید:
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران نظام 1391/05/03:
کشور باید نگذارد که غلبهى نسل جوان و نماى زیباى جوانى در کشور
از بین برود؛ و از بین خواهد رفت اگر به همین ترتیب پیش برویم؛ آنطورى که کارشناس ها بررسى علمى و دقیق کردند. اینها خطابیات نیست؛ اینها کارهاى علمى و دقیقِ کارشناسىشده است.
اگر چنانچه با همین وضع پیش برویم، تا چند سال دیگر نسل جوان ما کم خواهد شد - که امروز قاعدهى جمعیتى ما جوان است - و به تدریج دچار پیرى خواهیم شد؛ بعد از گذشت چند سال، جمعیت کشور هم کاهش پیدا خواهد کرد؛ چون پیرى جمعیت با کاهش زاد و ولد همراه است. یک زمانى را مشخص کردند و به من نشان دادند، که در آن زمان، ما از جمعیت فعلىمان کمتر جمعیت خواهیم داشت. اینها چیزهاى خطرناکى است؛ اینها را بایستى مسئولین کشور بجد نگاه کنند و دنبال کنند.
در این سیاست تحدید نسل حتماً بایستى تجدیدنظر شود و کار درستى باید انجام بگیرد. این مسئلهى افزایش نسل و اینها جزو مباحث مهمى است که واقعاً همهى مسئولین کشور - نه فقط مسئولین ادارى - روحانیون، کسانى که منبرهاى تبلیغى دارند، باید در جامعه دربارهى آن فرهنگسازى کنند؛ از این حالتى که امروز وجود دارد - یک بچه، دو بچه - باید کشور را خارج کنند. رقم صد و پنجاه میلیون و دویست میلیون را اول امام گفتند - و درست هم هست - ما باید به آن رقمها برسیم.
بیانات در اجتماع بزرگ مردم بجنورد 1391/07/19:
خانوادهها، جوانها باید تولید مثل را زیاد کنند؛ نسل را افزایش دهند. این محدود کردن فرزندان در خانهها، به این شکلى که امروز هست، خطاست. این نسل جوانى که امروز ما داریم، اگر در ده سال آینده، بیست سال آینده و در دورهها و مرحلههاى آیندهى این کشور بتوانیم آن را حفظ کنیم، همهى مشکلات کشور را اینها حل میکنند؛ با آن آمادگى، با آن نشاط، با آن شوقى که در نسل جوان هست، و با استعدادى که در ایرانى وجود دارد. پس ما مشکل اساسى براى پیشرفت نداریم.
طبقه بندی: کاهش جمعیت، تک فرزندی، فرزند کمتر، زندگی بهتر
دو روز پیش میهمانی داشتیم که قرار بود یه مهمان کوچولو به دنیا بیاره. بعد از صرف ناهار و استراحت راهی بیمارستان شد و بخاطر وضعیتی که داشت طبق دستور پزشک، سزارین شد و رقیّه خانمش شب هشتم محرّم قدم به این دنیا گذاشت. بنده ی خدا دو پسر به نام های علی اکبر و علی اصغر داره که هر دو سالم و سرحال بودند مثل بقیه ی آدم ها مشغول زندگی معمولی، ولی به سن ده سالگی که رسیدند کم کم فلج شدند و الان یکی شون کامل فلجه و حتی غذا را مادرش در دهان پسرش میذاره و دومی هم فلج شده، ولی هنوز دستهاش از کار نیافتاده. به متخصصین زیادی مراجعه کردند ولی همه نا امیدش کردند. حتی مشهد و کربلا رفتن هم به این مادر دل نگران جواب نداد. دکتر گفته بود مشکل ژنتیکیه به خاطر ازدواج فامیلی، اگر سومی پسر باشد باید سفطش کنی چون مثل دو تای قبلی میشه، ولی اگر دختر باشه انشاء الله سالم میمونه.
میگفت 14 سال جرأت نکردم باردار بشم از ترس اینکه سومی هم مثل دو تای قبلی فلج نشه. بارداری سوم ناخواسته بود و خیلی نگرانم.
دیروز رفتم و نوزادش را دیدم ماشاء الله سالم و زیبا بود. دعا کنید به حقّ یتیم سه ساله ی درد کشیده ی امام حسین علیه السلام، رقیّه خانم این مادر سالم بمونه؛ و بعد از ده سال دچار مشکل برادرانش نشه و کمک حال و عمخوار مادرش بشه.
یکی از علما فرمودند هنگام گرفتاری این دعای امام جواد علیه السلام را زیاد بخوانید.
یا مَن یَکفِی مِن کُلِّ شَیءٍ وَ لا یَکفِی مِنهُ شَیءٌ اِکفِنی ما اَهَمَّنی مِمّا أنا فیه