• وبلاگ : پياده تا عرش
  • يادداشت : درد دلي با حبيب خدا
  • نظرات : 3 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم الله

    باسلام و تشكر از شركت شما در جنبش وبلاگي ((به برادرم مسيح))،با گذاشتن لوگوي وبلاگ مربوطه در سايت يا وبلاگتان،ما را در هر چه بهتر انجام شدن اين امر مهم ياري دهيد.

    براي اطلاعات بيشتر به وبلاگ ((برادرم مسيح))مراجعه فرماييد.

    پاسخ

    سلام. چشم.
    سلام عزيز
    چند روزي غيبت داشتم ...
    اما حالا هستم ...
    از دعوتت ممنون ... سعي مي كنم اوامرتون را اطاعت كنم .
    پاسخ

    عليک سلام بهار خانم عزيز. ممنون از محبّتت. ما کي باشيم که امر کنيم. فقط يه خواهش دوستانه کرديم. سربلند باشي.

    گنبد افلاك

    سلام بزرگوار

    در نوشته اخيرم با عنوان نگاهي بر حرکت وبلاگي نامه اي به مسيح ع به ريشه يابي اين فتنه پرداخته ام از شما که در اين طرح شرکت نموده ايد براي بازديد دعوت بعمل مي آيد

    پاسخ

    سلام. سر ميزنم.
    آيا کسي هست مرا ياري کند؟
    .
    .
    .
    تو رو خدا بيا ببين چي ميگم[قلب شکسته]
    پاسخ

    سلام. انشاء الله خدا مريضتون را هر چه زودتر شفا بده.

    سلام و ممنون از دعوت شما. انشاالله اگر عمري باقي بود ...

    البته آدم بايد از لحاظ روحي براي نوشتن آماده باشد و در اين فضا قرار بگيرد. انشاالله موفق و مويد باشيد

    پاسخ

    عليک سلام. ممنونم.
    با عرض سلام و آرزوي سالي سرشار از خوشي براي شما
    اميدوارم حالتون خوب باشه
    ببخشيد يه کم دير شد به روز کردم گفتم خبرتون کنم
    بالاخره فرصت شد ما دوباره يه دستي به سر و گوش شور عاشقانه بکشيم
    خوشحال ميشيم اگه تشريف بياريد و سري بزنيد
    هميشه شادکام باشيد
    التماس دعا
    يا علي
    پاسخ

    سلام. ممنون از لطف شما. انشاء الله سر ميزنم.
    پاسخ

    سلام. ميام انشاء الله.

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خواهر بزرگوارم سلام

    از اين كه دعوت برادرتان را اجابت كرديد ممنونم .

    نامه دردمندانه تان را خواندم و متاسفم اگر باعث شدم سلسله نوشته هاي شما از هم گسسته بشه .

    باور كنيد بعد از اين كه به دعوت شما ( كلمه اي با كلمه خدا ) را نوشتم حس غريبي به سراغم آمد ، حسي كه از جنس اولين حضورم در مسجد شريف نبوي بود ؛ حسي كه مرا به سوي سخن گفتن با پدر مهربانمان فرا مي خواند . به قدري قوي بود كه دلم را طوفاني كرد و چشمم را به آب نشاند و چنين شد كه ( كلماتي با حبيب الله ) را نوشتم .

    آخر وقتي مي توانيم دردمان را به مسيح (ع) گلايه كنيم چرا نبايد به آغوش پدر مهربانمان پناه بريم ؟ نمي دانم شايد هيچ وقت نتوانم آن احساس طوفاني را آنچنان كه بود براي كسي شرح كنم اما ذرهاي از آن احساس درون چون به بيرون راه يافت موجي برانگيخت كه اميدوارم نسيم خنكاي مهربانيش تا اعماق دلهاي لايق پيش رود .

    باز هم از بزرگواريتان ممنونم .

    در پناه پرودرگار آخرين منادي عشق سربلند باشيد .

    يا حق

    پاسخ

    سلام عليکم. خيلي ممنون. وظيفه اي بود که بايد به انجام ميرساندم. براي خاطره گويي هميشه وقت هست. راستش نمي دونم چرا برعکس شما که نامه اي سراسر احساس و خلوص نوشتيد، من هر کاري کردم دستم به نوشتن نامه اي که بتواند روي دل خواننده تأثير بگذارد نرفت و مجبور شدم اين چند سطر مختصر و ناقص را روي صفحه بياورم. اميدوارم حداقل با واسطه شدن براي دعوت بقيه دوستان بتوانم در اين امر خير سهيم باشم.
    + ... 

    سلام

    متاسفانه بعضي حركات خشونت آميز يا غير معمول به نام اسلام را علم كرده اند. مثل قمه زني كودكان ....

    مسلمانان هم بايد اسلام را بهتر معرفي كنند

    بايد به دور از تعصب اقدام كرد

    كار بنيادي لازم داره، محكوم كردن دردي را دوا نميكنه

    پاسخ

    سلام. کاملا با صحبت هاي شما موافقم. بيشترين تقصير گردن ما مسلمانان است که نتوانسته ايم اسلام را آنگونه که شايسته ي آن است به جهان معرفي کنيم. متأسفانه بعضي ها تعصبات قومي و قبيله اي خود را به اسم اسلام رواج مي دهند غافل از اينکه دشمن در کمين نشسته و منتظر کوچکترين غفلت از جانب ما مسلمانان است. البته اگه قرار باشه که محکوم هم نکنيم که ديگه واويلا!!! حداقل کاري که در توانم هست همين محکوم کردن عمل ناپسند اونهاست، هر چند کم کاري خودم را نيز در پيدايش اين اتفاقات مؤثر مي دانم. دعا کنيد که ما مسلمانان از خواب غفلت بيدار شويم. بازم ممنونم از حضورتون.