سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیاده تا عرش
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87 شهریور 26 توسط فاطمه ایمانی | نظر

 میلاد کریم آل البیت ، امام مهربانی ها ، امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد.

در آیین اسلام قانون واحدی به نام جنگ و جهاد وجود ندارد، بلکه همانطور که اسلام در شرائط خاصی دستور می دهد مسلمانان با دشمن بجنگند، همچنین دستور داده است که اگر نبرد برای پیشبرد هدف مؤثر نباشد ، از در صلح وارد شوند. در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هر دو صحنه جنگ و صلح را مشاهده می کنیم.

بنابراین همانطور که پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله و سلّم بر اساس مصالح عالی تری که احیانا آن روز برای عده ای قابل درک نبود ، موقتا با دشمن کنار آمد ، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام نیز که از جانب خداوند ، رهبر و پیشوای دینی بود و به تمام جهات و جوانب قضیه بهتر از هر کس دیگر آگاهی داشت ، با دور اندیشی خاصی صلح جامعه اسلامی را در عدم ادامه ی جنگ تشخیص داد.

امام حسن علیه السلام در واقع صلح نکرد ، بلکه صلح بر او تحمیل شد. یعنی اوضاع و شرایط نامساعد و عوامل مختلف دست به دست هم داده وضعی به وجود آورد که صلح به عنوان یک مسأله ضروری بر امام تحمیل شد.

از نظر سیاست خارجی آن روز جنگ داخلی مسلمانان به سود جهان اسلام نبود ؛ زیرا امپراطوری روم شرقی که ضربت های سختی از اسلام خورده بود ، همواره مترصد فرصت مناسبی بود تا ضربت مؤثر و تلافی جویانه ای بر پیکر اسلام وارد کند.

وقتی که گزارش صف آرایی سپاه امام حسن علیه السلام و معاویه در  برابر یکدیگر ، به سران روم شرقی رسید ، زمامداران روم فکر کردند که بهترین فرصت ممکن برای تحقق بخشیدن به هدف های خود را به دست آورده اند ، لذا با سپاهی عظیم عازم حمله به کشور اسلامی شدند تا انتقام خود را از مسلمان بگیرند.

آیا در چنین شرایطی شخصی مثل امام حسن علیه السلام که رسالت حفظ اساس اسلام را به عهده داشت، جز این راهی داشت که با قبول صلح ، این خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع کند، و لو آنکه به قیمت فشار روحی و سرزنش های دوستان کوته بین تمام شود ؟

اگر جنگ میان نیروهای امام حسن و معاویه در می گرفت ، کسی که پیروز می شد ، امپراطوری روم شرقی بود نه امام حسن علیه السلام و نه معاویه!! ولی این خطر با تدبیر و دوراندیشی و گذشت امام برطرف شد.

از نظر سیاست داخلی مهمترین موضوعی که به چشم می خورد ، فقدان جبهه ی نیرومند و متشکل داخلی است، زیرا عراق و مخصوصا مردم کوفه ، در عصر حضرت مجتبی علیه السلام نه آمادگی روحی برای نبرد داشتند و نه تشکل و هماهنگی و اتحاد.

جنگ جمل و صفین و نهروان، و همچنین جنگ های توأم با تلفاتی که بعد از جریان حکمیت، میان واحدهای ارتش معاویه و نیروهای امیر المؤمنین علیه السلام در عراق و حجاز و یمن در گرفت ، در میان یاران امام علی علیه السلام یک نوع خستگی از جنگ و علاقه به صلح و متارکه ی جنگ ایجاد کرد، از طرف دیگر جنگ آنان با بیگانگان نبود بلکه در واقع با اقوام و برادران و آشنایان دیروزی آنان بود که اینک در جبهه ی معاویه مستقر شده بودند.

سپاه امام حسن علیه السلام فاقد یکپارچگی و انسجام لازم جهت مقابله با دشمن بود. به همین دلیل به خاطر عدم هماهنگی و چند دستگی سپاه امام و از سوی دیگر در اثر توطئه های خائنانه معاویه ، نیروهای نظامی حضرت پیش از آغاز جنگ و بدون برخورد نظامی از هم پاشیده شد و مردم از اطراف امام علیه السلام پراکنده شدند ، امام نیز به ناچار از جنگ خود داری نمود و مجبور به پذیرفتن صلح شد.

منبع: کتاب « سیره پیشوایان » ؛ نوشته: مهدی پیشوایی _ با مقدمه استاد جعفر سبحانی.

 

پ.ن:

راستش نمی دونم چرا امام حسن مجتبی علیه السلام اینقدر مظلوم هستند که هنوز هم بعضی ها تفکرات جاهلانه ای نسبت به صلح متدبرانه حضرت دارند.




مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.