• وبلاگ : پياده تا عرش
  • يادداشت : زن - بيسكويت - مرد
  • نظرات : 1 خصوصي ، 34 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    جالب بود

    بعضي وقتها هم سوء تفاهم نيست حقيقت هست ولي ما ازش فرار مي كنيم و نمي خوايم قبول كنيم .نه؟؟؟

    اگه واقعيت باشه خيلي لج داره نه؟؟؟

    بدتر اينكه انسان لجش بگيره ولي ندونه چيكار كنه ،نه؟؟؟

    ببخشيد جسارت كردم وزياده گويي .

    يه سر تشريف بياريد خوشحال مي شم

    فقط خدا نه كمتر نه بيشتر

    پاسخ

    سلام. چشم حتما سر مي زنم. باور کنيد فرصتم خيلي کمه.

    سلام فاطمه خانوم. بلاخره همه ي خاطراتو خوندم. گرچه طولاني بود اما جذاب بود. بايد بگم بهتون حسودي ام ميشه. چون توي يه دانشگاه تمام عيار درس خوندين, زير نظر استادان تمام عيار. دانشکده ي من يه زور دانشگاه بود! استادامون جز دو سه مورد, بقيه علم زيادي نداشتن. اکثر فوق ليسانس بودن و فقط يکي شون دکتر بود! اما خب... بيشتر از اين هم نميشد انتظار داشت. دانشکده هاي هنري در سطح کشور خيلي محروم هستن. مگر توي تهران باشيم که از بهترين اساتيد استفاده کنيم.

    اين داستان پست آخر رو گرچه قبلا هم خونده بودم, اما خيلي زيباست...

    پاينده باشي دوست من.

    پاسخ

    سلام رضوان خانم. مطمئنن منظورت از حسادت،غبطه هستش ديگه! آره واقعا اساتيد خوبي داشتيم. همه ي اساتيد ما به استثناي يک مورد که فوق ليسانس بود، دکترا داشتند. تازه اون يک مورد هم عالي درس مي داد و خيلي بار علمي داشت. موفق باشي.
    + امين 
    سلام وبلاگتون قشنگه...
    پاسخ

    عليک سلام. خيلي ممنون.
    + عبدالزهراء 

    سلام عليکم

    منظور از پياده تا عرش چيست؟

    کدام عرش؟

    پاسخ

    عليکم السلام. وقتي به هواپيمايي که مقصدش عرش الهي بود نرسيدم، تصميم گرفتم پياده اين مسير را طي کنم.

    سلام خواهرم

    چه داستان جالبي بود

    امان از سوءتفاهم

    موفق باشيد

    پاسخ

    عليک سلام. خيلي ممنون که مطلبم را خونديد. موفق باشيد.

    به نام خدا

    سلام ،لذت بردم .زيبا بود.مطالعه ي عميق ولذت بخش همين گونه است .

    پاسخ

    سلام خانم رزازان. چقدر خوشحالم کرديد که بهم سر زديد خانم معلم!
    سلام
    بعنوان يه داستان جالب و فرحبخش بود و بعنوان يك نكته آموزنده درسي كوتاه اما بزرگ
    موفق باشيد
    پاسخ

    سلام. خيلي ممنون. خوشحالم که از باز کردن اين صفحه راضي هستيد.

    زيبا بود

    اميدوارم موفق باشي و پيروز

    ضمنا درخواست لينك

    پاسخ

    سلام. خيلي ممنون. سر مي زنم انشاءالله.

    سلام ..... خوبي فاطمه خانوم ؟

    داستان آموزنده اي بود . بايد درس بگيريم ازش . جالب و جديد بود گر چه چند روز پيش اين داستان رو از زبان اقاي اييش در برنامه مردم ايران سلام شنيده بودم .

    موفق باشي

    پاسخ

    عليک سلام. اتفاقا من هم اين داستان رو تو همون برنامه شنيدم. به نظرم جالب اومد ديدم بد نيست براي دوستان تعريف کنم.

    سلام

    واقعا چقدر اين سوتفهما بده بدتر اينكه بعضي وقتا خودمون عامل اشتباهيم ولي...
    راستي من يه تازه كارم دستم رو بگيريد

    پاسخ

    سلام. هستم در خدمتتون.

    سلام فاطمه خانم عزيز

    بسيار زيبا بود. خيلي مواقع اين درك نادرست ما از شرايط است كه مشكل ساز مي‏شود.

    راستي اين خاطرات دانشجوئي چي شد؟

    چرا حذف شده؟

    پاينده باشيد و پيروز

    التماس دعا

    پاسخ

    عليک سلام. حذف نشده. آرشيوش کردم. اگه به قسمت خاطرات من در آرشيوم برويد حتما مي بيندش.

    به نام خدا

    سلام عليكم !

    چه آقاي باشخصيتي ، تازه بيسكويت آخري رو هم نصف كرد

    اسم مطلبتون قشنگ بود ، اومدم بخونم ... داستان جالبي بود .قشنگ هم تموم شده بود ...

    پيروز باشيد

    يا حق

    سلام

    من هم تكرار ميكنم؛ خيلي وحشت‏ناك بود.

    يه بار توي آشپزخونه خوابگاه مشغول آماده كردن نيمرو بودم. يه نفر ديگه هم كنارم داشت زير كتري رو روشن مي كرد. همين جوري كه سرم به كار خودم بود، متوجه شدم كه داره زير چشمي به نيمرو نگاه مي‏كنه. با خودم گفتم عجب آدم فضوليه. خب زير كتري رو روشن كن و برو ديگه.

    كارش تموم شد و داشت مي‏رفت. گفت آقاي اجرايي! براي اينكه دسته ماهيتابه تون خراب نشه، آتيش زير كتري رو زياد نكردم؛ اگه ممكنه كارتون كه تموم شد آتيش زير كتري رو زياد كنيد.

    با اين كه اون نميدونست من چه فكري درباره‏ش كرده‏م، اما خجالت آب شدم.

    همين

    و يه غلط املايي: وقاهت => وقاحت

    التماس دعا

    پاسخ

    سلام. بابت تذکري که درباره ي غلط املايي داديد خيلي ممنونم. اصلا حواسم نبود که وقاحت رو اشتباه نوشتم. پيش مياد ديگه. الان ميرم درستش مي کنم.
    واي! چه اتفاق وحشتناكي يه لحظه تصور كردم اگر براي خودم اتفاق افتاده بود فقط دوست داشتم زمين دهن باز كنه و بپرم توش
    پاسخ

    سلام. من هم دقيقا همينطور شدم وقتي داستان رو شنيدم.
    سلام عزيز
    خيلي جالب بود فكر نمي كردم كه اين جوري تمام بشه .
    امان از سو تفاهم
    راستي اين قصه مال كدوم كشوره ؟
    اگه در ايران بود ، فوري آقاهه دچار سو تفاهم ميشه و خيال هاي ......!!!!!!
    سرافراز باشي عزيزم
    پاسخ

    عليک سلام آبجي. راستش نمي دونم مال کجاست. موفق باشي.
     <      1   2   3      >