1- درباره خاطرات كنار خيابون و رژه رزمندهها و بقيه، خوش به حالتون. من كه از اين حال و هوا خيلي دور بودم. البته كوچيك بودم اون وقتها. در هر صورت جاي حسرت داشت.
2- حالم از همچين معلمهايي هميشه به هم ميخوره كه درس مزخرفي كه ميدن اينقدر براشون مهمه كه حاضرن همه چي رو فدا كنن. ببخشيد ادبياتم بد بود.
3- له و لورده شدن! چه حس جالبي. لابد كاملا براتون دروني شد اون روز، كه همراه با موج حركت كنيد! بيچاره مادرتون...
4- كلاس سوم. خوشي يا ناخوشي. فقط بغض.
حرف آخر. دور افتادهايم از انها. خيلي دور.