• وبلاگ : پياده تا عرش
  • يادداشت : اعتراف مي كنم ... ( يكصدمين پست وبلاگم )
  • نظرات : 7 خصوصي ، 28 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مينا 

    چقدر دوريم در حالي که فکر مي کنيم نزديکيم

    چقدر غريبيم در حالي که فکر مي کنيم از خويشاوندانيم

    چقدر پيچيده رفتار مي کنيم در حالي که فکر مي کنيم ساده هستيم.

    و چه انتظار عجيبي داريم در حالي که او هنوز ميان انتظار ما هم غريبه است.

    کاش جمعه ها به يادش بوديم و در اين گير و دار تلخ زندگي اورا به ياد داشتيم. فکر ميکردم چون گرفتاريم به اونمي رسيم. در حالي که گرفتاريم چون به او نمي رسيم.

    اعتراف نامه ي زيبايي بود.

    کاش دل ها اينقدر دور نبود.

    خوشحال ميشم اگه افتخار آشنايي بدي.(مينا)

    پاسخ

    سلام. ممنون. کاش ...