سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیاده تا عرش
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89 اردیبهشت 26 توسط فاطمه ایمانی | نظر

امشب به نخل آرزویم برگ پیداست *** در چهره ی زردم نشان مرگ پیداست

امشب مرا در بستر خود واگذارید *** بیمار بیت وحی را تنها گذارید

دوران هجرم رو به اتمام است امشب *** خورشید عمرم بر لب بام است امشب

بیرون برید از خانه زینب را که حاشا *** مادر دهد جان و کند دختر تماشا

گوئید مولا را که در مسجد نشیند *** تا مرگ یارش را به چشم خود نبیند

خجلت زده از اشک فرزندان خویشم *** اسماء تو تنها وقت مردن باش پیشم

پیش حسن از اشک ماتم رخ نشویی *** جان حسینم با علی حرفی نگوئی

چون روز آخر بود ، کار خانه کردم *** گیسوی فرزندان خود را شانه کردم

دیدی چه حالی در نمازم بود اسماء؟ *** این آخرین راز و نیازم بود اسماء

آخر نگاه خویش را سویم بیفکن *** می خوابم اینک پرده بر رویم بیفکن

بنشین کناری ناله از دل در خفا زن *** بانوی خود را لحظه ای دیگر صدا زن

دیدی اگر خامش به بستر خفته ام من *** راحت شدم ، پیش پیمبر رفته ام من

آیند چون اطفال معصومم به خانه *** پرسند از مادر خبر داری تو یا نه؟

دیدند اگر خاموش و بی تاب است مادر *** آهسته با آن ها بگو خواب است مادر

چون سوی حجره کودکانم رو نهادند *** یکباره روی جسم رنجورم فتادند

مگذار ساعت ها تنم در بر بگیرند *** مگذار آنان هم کنار من بمیرند

بفرست مسجد آن دو طفل نازنین را *** کآرند بالینم امیر المؤمنین را

شب ها برایم بزم اشک و غم بگیرند *** در خانه ی آتش زده ماتم بگیرند

از من بگو با زینب آزاده ی من *** برچیده مگذاری شود سجاده ی من

من رفتم اما یادگارم زینب اینجاست *** تکرار آهنگ دعایم هر شب اینجاست

شعر از : حاج غلامرضا سازگار





طبقه بندی: شهادت،  حضرت زهرا سلام الله علیها
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 فروردین 12 توسط فاطمه ایمانی | نظر بدهید

 

 

 





طبقه بندی: هویزه،  شهادت،  علم الهدی
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.