• وبلاگ : پياده تا عرش
  • يادداشت : پدري كه هرگز برنگشت
  • نظرات : 5 خصوصي ، 26 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خواهر خوبم

    خوبيد ؟ راستش ديروز بعد از مدتي كه سرم خلوت شد متنت را خوندم ولي نتونستم نظر بدم ...اينكه ايشون اون پدر بزرگوار رفتن خونه خدا و سجده كردند و ديگه ........

    خواهر گلم از خودم خجالت كشيدم و نتنونستم چيزي بگم همين ... خوش به سعادتشون كه حتي از نافله نماز در مواقع اضطراري غافل نشدند و خوش به سعادتشون كه در حرم امن الهي در آغوش معبود سكني گزيدند .... غبطه خورم به حالشون ...متن تاثير گذاري بود ممنون كه نوشتي اينقدر سليس و روان ...

    در ضمن ممنون از راهنمايي ات چشم عمل ميكن

    پاسخ

    سلام آبجي. شرمنده اگه ناراحتت کردم. بله ايشون سيد والا مقامي بودند و در عين حال ساده و بي آلايش. وقتي شنيدم در خانه خدا به رحمت خدا رفتند اصلا تعجب نکردم. يادش به خير چند ماهي که با اونها زندگي مي کردم هميشه يک ساعت قبل از اذان صبح با صداي دلنشين زيارت عاشوراي ايشون از خواب بيدار مي شدم. با وجودي که سواد مدرسه اي نداشتند ولي انسان با کمالاتي بودند. اين حرف ها اختصاص به بعد از مرگش نداره. من وقتي که زنده بود هم همين صحبت ها را درباره ايشان مي کردم. و يک نکته: نمازهاي نافله يوميه در سفر ساقط مي شود ( يعني لازم نيست براي استحباب بخونيمش ) جز نافله عشاء بنا بر قول اکثر فقها.