1- هميشه از معرفي كتاب فراري بودهم. چون معمولا نويسندههاي معرفيها فقط ميخوان در حد رفع تكليف يه چيزايي بگن و رد بشن؛ اما اين معرفي تفاوت داشت. تحليل واقعيتگرايانهاي بود. خانم حاجعبدالباقي رو تا حالا نديدهم و نميشناسم البته!
به اين تحليل ميتونيم به عنوان يه تحليل تاريخي براي بازشناسي دلايل رفتار مردم اون زمان نگاه کنيم؛ اما به نظر من اين کمه؛ بايد اين تحليل رو با تطبيق به شرايط زمان هم ديد. باز به نظر من اين تحليل خيلي پختهتر و کاربرديتر از اين حرفاست که فقط براي توجيه تاريخي خلق شده باشه. اين تحليل رو همين امروز هم ميشه روي جامعهي اسلامي پياده کرد. روي شرايط زمان حضور امام خميني و بعد از اون.
نکتهي ديگهاي هم که هست، اينه که واقعبينانه اگه نگاه کنيم، عمق قابليت تربيتپذيري مردم نامحدود نيست؛ بنابراين صرف نظر از نفاق و دشمني پارهاي از به ظاهر مسلمونهاي صدر اسلام، بايد قبول کنيم که خيليها حتا با تربيتهاي پيامبر واقعا نتونستن رشد کنن؛ و عمق جهالت فرهنگ عربي اون وقت، اونقدر توي وجودشون تاثير گذاشته بود که بايد سالها ميگذشت تا ميتونستن خودشون رو بيرون بکشن؛ البته باز اگه ميخواستن.
به هر حال ممنون از معرفي کتاب، سبک نوشتن و کلا همه چيز!