سلام فاطمه خانوم. بلاخره همه ي خاطراتو خوندم. گرچه طولاني بود اما جذاب بود. بايد بگم بهتون حسودي ام ميشه. چون توي يه دانشگاه تمام عيار درس خوندين, زير نظر استادان تمام عيار. دانشکده ي من يه زور دانشگاه بود! استادامون جز دو سه مورد, بقيه علم زيادي نداشتن. اکثر فوق ليسانس بودن و فقط يکي شون دکتر بود! اما خب... بيشتر از اين هم نميشد انتظار داشت. دانشکده هاي هنري در سطح کشور خيلي محروم هستن. مگر توي تهران باشيم که از بهترين اساتيد استفاده کنيم.
اين داستان پست آخر رو گرچه قبلا هم خونده بودم, اما خيلي زيباست...
پاينده باشي دوست من.