سلام خانومي. منتخب شدنت مبارك...
پست اين دفعه انگار قسمت «زندگي شيرين ميشود» خاطره ات بود. من از خوابگاههاي دانشجويي يه جورايي هميشه وحشت داشتم. خيلي چيزا در مورد خوابگاهها شنيدم؛ اما اين چيزايي كه شما تو اين پستت در مورد خوابگاهت و هم اتاقيهات نوشتي رو اقرار مي كنم اولين باره كه ميشنوم... خدا خيلي دوستت داره