وبلاگ :
پياده تا عرش
يادداشت :
خاطرات دانشجويي ( 1 )
نظرات :
5
خصوصي ،
34
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ياس خاكي
من هميشه پاي تخته شعر مي نوشتم مبصر کلاس
تا ميديد ميگفت
خانم مرادي حق الناسه ماژيک ها ( جدي ها ) من گفتم پول ماژِيک رو خودم دادم
و اون ميگفت بايد از همه ي بچه ها اجازه بگيري چون اونا هم پو.ل دادن منم يه بار
از از بچه ها پرسيدم راضي هستين من با ماژيک شعر بنويسم اونا هم گفتن آره !!
مبصر فرداش گير داد خانم مرادي تخته بيت الماله
گفتم از بچه ها اجازه ميگيرم گفت نخير !! از بچه هاي سال بعد و قبل که نميتوني
اجازه بگيري
!!
ديگه از اون دوران تا به الآن من هميشه به مبصر ميگم اين کار رو نکن بيت
الماله اون کار رو نکن بيت الماله
خيلي خوش ميگذره !!
يه بارزنگه مباحثه مبصر وسط کلاس نشسته بود داشت مباحثه ميکرد با هم گروهي هاش گفتم
خانم فلان اينجا بيت الماله من راضي نيستم نشستي برو اون گوشه ي ديوار بشين ..
بنده خدا رفت