• وبلاگ : پياده تا عرش
  • يادداشت : دو خاطره از دو زيارت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    خوب ديگه مردم عادي اينطورين

    ماكه فقط دم سحر كه مي رفتيم امام رضا موفق ميشديم يه دستي بكشيم ويه وبوسه اي نثارش كنيم

    اخه خلوت بود ..

    با سلام

    جلسه نقد هفته آينده ، يک شنبه اول مهر ماه : بدليل مصادف شدن با هفته دفاع مقدس نقد داستان به مادر چي بگم! از سري مجموعه داستان هاي قرارمون ساعت عشق ? به قلم استاد ابـوالفضل درخشنده ، نويسنده وبلاگ تخريبچــي دوران با حضور شخصيت هاي اصلي داستان مي باشد.

    مكان و زمان برگزاري جلسات :خيابان يوسف آباد - فرهنگ سراي دانشجو - سراي كتاب - ساعت 5 عصر روزهاي يكشنبه هر هفته

    http://abolfazl2321.persianblog.ir

    سلام

    زيارت بااون همه فشاراشتباه وحق الناسه.شماهم بهش رسيدين كه اين مطلبوزدين.حضوردرمشهدوخودحرم هم به خاطروجودبدن مطهرواين كه اين جاقطعه اي ازبهشته ويك جابراي يادآوري ويك جابراي اتحادمثل خونه خداست.البته اين نظرمنه.

    اميدوارم بوي كربلا روازهمين جاحس كنيم بعدقسمت بشه. علي يارتون

    هوالحق

    سلام

    خانوم فاطمه خانوم؟... من ديدم شما تو وب دوستانتون خاطرات مدرسه تونو مي نويسيد... تووبتون مي ذاشتينشون خوب نمي شد؟.... ما گفتيم اگه كسي دعوت نداشت خودش بنويسه يه زنجيره جديد بسازه ... با اين حال اگه مايليد من خودم دعوت كنم؟

    پاسخ

    سلام صبا خانم. نور الهدي ازم دعوت کرد ولي چون پست قبليم ادامه داره نمي تونم ناقص بذارمش و از خاطرات مدرسم بنويسم.

    سلام

    وبلاگ قشنگي داري دوست گرامي

    سر بزني خوشحالم مي کني

    موفق باشي

    سلام عليكم!

    كربلا...كربلا.....كربلا...

    خيلي عجيبه...آدم وقتي ميره ميخونه، مي بينه همه جور آدمي بود توي اين كربلا..همه جور.....همه جور.......براي هرچيزي كه الان وجود داره، محاله يه شخص تو كربلا ديده نشه..........يا حسين.....

    يازهرا.....

    سلام خانم .طاعات قبول .هميشه به سفر .خاطرات سفرتون هواييمون كرد .

    اميدوارم هميشه خوش وخرم باشيد .راستي من دليل گريه زائران رو هنگام ورود به كربلا متوجه نشدم .قصه همون حسه ست .؟

    مويد باشيد .يازهرا

    پاسخ

    سلام. درست فهميدين.
    سلام فاطمه جان
    فاطمه ي عزيزم مطمئنم اين نوع نگرش مال 13 سال پيشت بوده و الان اين طوري فكر نمي كني و اين جوري زيارت نميري. اينا همه اش سنگ و چوب و فلزند مهم دلته كه پر بكشه
    راستي خوش به حالت چقدر زيارت ميري چقدر دوستت دارند كه تو را مي طلبند
    التماس دعا
    پاسخ

    سلام آبجي گلم. آره اون موقع سيزده چهارده ساله بودم و مخم زيادي تاب داشت. حتما تو پست بعدي ميگم که الان چه جوري فکر مي کنم. البته همين سنگ و فلزي که ميگي هم تبرکه و مطمئنا بوسيدنش کلي ثواب داره. ولي اينکه به چه قيمتي باشه خيلي مهمه.