سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیاده تا عرش
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90 آذر 17 توسط فاطمه ایمانی | نظر

اول محرم که شد همسرم گفت بعد از ظهر میریم روستا پیش خانوادم ... گفتم چرا؟ گفت تا شب یازدهم محرم هر شب تو هیئت روستامون مراسم داریم و من مداحی میکنم؛ و از طرفی چند تا مجلس دیگه هم در روستاهای اطراف روستای خودمون دارم و یک مجلس هم تو شهری که نزدیک روستامونه دارم.

از شهر ما تا روستاشون حدود یک ساعت با ماشین فاصله است.

گفتم: یعنی هر روز باید راه بیافتیم تو جاده؟! میدونی چقد هزینه برداره! تو هم که برای مداحی کردنت پولی نمی گیری که هزینه بنزینت حداقل در بیاد! اصلا فکر سهمیه بنزینش رو کردی! کارتت تموم میشه! سه ماهه که بخاطر همین سهمیه بنزینت که نمیرسه نرفتم دیدن خانواده ام ! خب چرا همین جا تو شهر خودمون مداحی نپذیرفتی! تو که یکسره باهات تماس می گرفتند دعوت میکردند بری مجالسشون مداحی کنی! از هیئت رزمندگان گرفته تا ...

گفت: اینجا به اندازه ی کافی مداح داره ولی اون طرف محرومه و بیشتر به ما نیاز دارند. اونا مثل هر سال منتظرند که من برم براشون مداحی کنم. نگران هزینه اش هم نباش! این همه دارند برای امام حسین علیه السلام خرج می کنند ... منم بلکه از همین طریق بتونم سهمی در برپایی مجالس عزای امام حسین علیه السلام داشته باشم. من حنجره ام را وقف اهل بیت علیهم السلام کردم و اولویت اولم محروم ترین جاها برای مداحی است.

هر روز بعد از ظهر راه میافتادیم میرفتیم روستا ... من پیش خانواده همسرم می موندم و ایشون می رفت چند تا مجلسی که داشت و آخر شب ساعتای ده و نیم یازده برمیگشت و دوباره جاده و رسیدن به خونه مون. و فردا بعد از ظهر دوباره راه میافتادیم توی جاده ...

هر شب چند تا مجلس داشت ... بعضی شب ها همراه همسرم به مجالسش می رفتم ... ولی دو تا مجلس بود که من رو با خودش نمی برد و میگفت تو استراحت کن پیش خانوادم باش تا بر میگردم.

شب شام غریبان بانی آخرین مجلس روستا همسرم و پدرش و یکی از برادرانش بودند. حدود ساعت هشت شب مجلس تموم شد. همسرم گفت تو پیش خانوادم بمون من برم اون دو تا مجلس و برگردم. گفتم شرمنده امشب دیگه نمی مونم باید منم با خودت ببری! گفت فاطمه اونجا محروم تر از روستای خودمونه نمیخوام اذیت بشی!

گفتم اذیت نمیشم مگه پشت کوهه که انقد میترسی من اذیت بشم!

بالاخره راضی شد منم با خودش ببره. روستایی که فقط بیست دقیقه با روستای خانواده همسرم فاصله داشت. ولی ...

وقتی به روستا رسیدیم همه جا تاریک بود. صاحبخانه با چراغ قوه به استقبالمون اومد و من از همسرم جدا شدم. خانه ای که با آجر و سیمان ساخته شده باشه نمی دیدی! هر چی بود کپر و کنتوک بود که از حصیر خرما ساخته شده بود. یه توپ حصیری هم بود که من را به اونجا بردند. تاریک بود و نور چراغ نفتی کمی اتاق حصیری را روشن کرده بود. حدود ده نفر داخل اتاق بودند. بوی نفت توی اتاق پیچیده بود و آزارم میداد. سعی کردم تحمل کنم ولی نتونستم بیشتر از 5 دقیقه تاب بیارم و از توپ حصیری زدم بیرون! نه اینکه خوشم نیاد ها! اتفاقا خیلی خوشم میاد از این فضاهای ساده! ولی من به بوی نفت خیلی حساسم و حالم بد میشه ... این را به صاحبخانه گفتم ... گفت باشه بیا بریم تو کَپَر کناری اونجا چراغ نفتی روشن نیست و چراغ باتری روشنه اذیت نمیشی...

گفتم شما برق ندارید! گفت نه! به ما برق نمیدن میگن جمعیتتون کمه! ما فقط آب لوله کشی داریم ولی همین آب هم ماه محرم قطع میشه برامون! گفتم چرا؟ گفت با مسؤولش دعوا کردیم سر امکاناتی که بهمون نمیدند! اونم لج کرده هر سال محرم که میشه چون میدونه مراسم داریم آب رو قطع میکنه که مثلا تلافی کنه دلش خنک بشه ...

فکر کردم شوخی میکنه ولی بعد که از همسرم پرسیدم گفت قضیه درسته و واقعا اینطوره ... باورم نمیشد میون مسلمونا کسی پیدا بشه که انقدر بد ذات باشه که ماه محرم آب را به روی این روستایی های بیچاره ببنده که مجبور باشند برند از سر موتور زمینشون آب بیارند!

کاش مسؤولینی که میگن مشکلات بیشتر روستاها را برطرف کردند قدری به فکر باشند و به روستاهای شهر و بخش مربوط به خودشون بیشتر رسیدگی کنند. باورتون میشه هنوز در این ایران ما روستاییانی باشند که در کپر و کنتوک و چادر زندگی کنند! بدون آب! بدون برق!!!

خلاصه مجلس برگزار شد با سادگی تمام ... به جرأت میتونم بگم محروم ترین مجلس عزایی که در طول زندگیم شرکت کردم مجلس شام غریبان امسال در جمع روستاییان محلی جنوب کرمان بود ... انسانهایی ساده و بی ادعا ...

امام حسین علیه السلام مظلوم است و در این شکی نیست ... ولی چه عزّت و عظمتی داره این امام عزیز که در محروم ترین جاها نیز به یادش مجلس عزا می گیرند. خواهر و برادر مسلمانم هیچ وقت از مجلس عزای حسینی روی گردان نباشید و دیگران را نیز تشویق به این امر نکنید.

میدونم که الان بعضی مجالس فقط به نام حسین علیه السلام برپا میشه ولی بویی از حسینی بودن درش استشمام نمیشه! نمیشه منکر وجود چنین مجالسی شد! ولی این دلیل نمیشه که بگید تو خونه بشینیم و به حسین علیه السلام فکر کنیم بهتره از اینه که بریم مجلس امام حسین علیه السلام بخاطر اینکه خودی نشون بدیم و نذری بگیریم! خب شما نیتت این نباشه! نیتت کربلایی شدن باشه... حسینی شدن باشه ... حسین شناسی باشه... اصلا نیتت سیاهی لشکر برای حسین باشه ... نگید مجالس عزاداری به درد نمیخوره! همین مجالس عزاداری امام حسین علیه السلامه که اسلام رو زنده نگه داشته .... مگر نه اینکه حضرت امام خمینی رحمة الله علیه فرموندند:« این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. »

شما هم در مجالس عزاداری محرم و صفر شرکت کنید و هم به امام حسین علیه السلام فکر کنید و سعی کنید بیشتر بشناسیدش! این مجالس را در نظر مردم کمرنگ نکنید! نگید امام حسین علیه السلام هم خودش از برگزاری این مجالس ناراحته! بجای امام حسین علیه السلام حرف نزنید! اینقدر با عینک بدبینی به مجالس عزاداری محرم و صفر نگاه نکنید!

منم قبول دارم که ما به اون اندازه که در برپایی مجالس محرم و صفر تلاش کردیم، در امر شناخت اهداف امام حسین علیه السلام تلاش نکردیم. ولی باید مشکل را پیدا کرد و فرهنگ سازی کرد تا امام شناخته بشه ... نه اینکه کلّاً از همه چیز برید فقط بخاطر اینکه امام مظلوم مانده... بخدا قسم اگر بخواهید دست از مجالس عزاداری بکشید مطمئن باشید اماممون از اینی که هست هم مظلوم تر میشه!

**********************************************

پی نوشت:

1. این مطلب را بیشتر بخاطر نوشته ی یکی از دوستانم نوشتم که مطمئنم خودش هم در مجالس عزاداری شرکت میکنه ولی نوشته اش ممکنه دید بعضی ها را نسبت به مجالس عزاداری عوض کنه.

2. تو این محرم زیاد دیدم که برخی وبلاگ نویسان به مداحان توهین کردند و گفتند پولکی شدند و میلیونی مداحی می کنند. بزرگواران حواستون باشه که همه اینطور نیستند ها!

**********************************************

مطالب قبلی من درباره محرم:

محرم و انواع غذاهای نذری

عامل اصلی قیام امام حسین علیه السلام چه بود؟

وصف ابا الفضل العباس علیه السلام

درسی که من گرفتم

فقط و فقط حسین علیه السلام

فلسفه زیارت عاشورا

 




مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.